طلب حلالیت
سلام علیکم
به لطف الهی و عنایت خاصه رسول مکرم اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام) این توفیق برای بنده حقیر حاصل شد تا برای ادای فریضه الهی حج عمره ،عازم حرم امن الهی و سرزمین وحی شوم.
بدینوسیله ضمن خداحافظی و طلب حلالیت از همه دوستان ، نائب الزیاره شما خواهم بود.
و سارعوا الی مغفره
راستی گناهان امروز من چه بوده است ؟!
گناه امروز4/5/63
سجده نماز ظهر طولانی نبود.
زیاد خندیدم.
هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که خودم خوشم آمد.
اینها گناهان یک روز شهید 16ساله ی (رهنان) یکی از شهر های اطراف اصفهان است که او در دفترچه اش نوشته بود
راستی گناهان امروز من چه بوده است ؟!
همه اجرها در گمنامیست.
گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است
وگرنه همه اجرها در گمنامیست.
( سید شهیدان اهل قلم )
بدون شرح
باغبان هستي:
مادر،اي لطيف ترين گل بوستان هستي، اي باغبان هستي من، گاهِ روييدنم باران مهرباني بودي که به آرامي سيرابم کند. گاهِ پروريدنم آغوشي گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بيماري ام، طبيبي بودي که دردم را مي شناسد و درمانم مي کند. گاهِ اندرزم، حکيمي آگاه که به نرمي زنهارم دهد. گاهِ تعليمم، معلمي خستگي ناپذير و سخت کوش که حرف به حرف دانايي را در گوشم زمزمه مي کند.
گاهِ ترديدم، رهنمايي راه آشنا که راه از بيراهه نشانم دهد. مادر تو شگفتي خلقتي، تو لبريز از عظمتي؛ تو را سپاس مي گويم و مي ستايمت.
سمبل آفرینش خدا
مادر، دستش را می گذارد روی شانه ام، یا علی می گوید زیر لب و بر می خیزد؛ مادر، پوکی استخوان دارد و پاکی قلب. مادر، قرص خواب می خورد؛ لورازپام 10. راحت تر می خوابد انگار. قند خون مادر بالاست. دلش اما همیشه شور می زند برای ما؛ بیشتر شور من و زندگی من را. اشک های مادر مروارید شده است در صدف چشمانش؛ دکترها اسمش را گذاشته اند آب مروارید! حرف ها دارد چشمان مادر؛ گویی زیرنویس فارسی دارد! دستانش را نوازش می کنم؛ داستانی دارد دستانش. مادر، سمبل مهندسی آفرینش خداست. به خدا قسم به بهشتت نمی روم خدا اگر مادرم آنجا نباشد.
مادرم روزت مبارک
شهادت را جز به اهل درد نمي دهند . . .
شهادت را نه در جنگ که در مبارزه مي دهند ما هنوز شهادتي بي درد مي طلبيم غافل از آنکه شهادت را جز به اهل درد نمي دهند . . .
من ستايشگر...
چقدر انسان فراموشکار است؛و ...
چقدر انسان فراموشکار است؛و به درستي او را انسان ناميده اند. نامي از ريشه نسيان و فراموشي.آنقدر گرم زندگي و زرق و برق دنيا شده ايم که فقط گاهي به ياد خدا مي افتيم و اي کاش برعکس بود،فقط گاهي به ياد دنيا مي افتاديم.
مسلمانان مرا وقتي دلي بود
مسلمانان مرا وقتي دلي بود به گردابي چو مي افتادم از غم دلي همدرد و ياري مصلحت بين ز من ضايع شد اندر کوي جانان هنر بي عيب حرمان نيست ليکن بر اين جان پريشان رحمت آريد مرا تا عشق تعليم سخن کرد
که با وي گفتمي گر مشکلي بود به تدبيرش اميد ساحلي بود که استظهار هر اهل دلي بود چه دامنگير يا رب منزلي بود ز من محرومتر کي سائلي بود که وقتي کارداني کاملي بود حديثم نکته هر محفلي بود
مگو ديگر که حافظ نکته دان است که ما ديديم و محکم جاهلي بود
نقش ما در پا نگرفتن تولید ملی
-آقا سلام
ـ سلام بفرمایین
- ببخشین اینا خارجیه؟
- بله اصله اصل جنسش، حرف نداره…ایرانیشم داریم…
- نه آقا همین خارجیشو بدین بهتره…
- چشم بفرمایین.
………………….
و این قصه ایه که هر روز و هر روز تو خیلی از مغازه های شهر تکرار و تکرار میشه…
وقتی می پرسی چرا جنس ایرانی رو نمی خرین؟ همه با تعجب نگات می کنن و می گن وا!!! خب معلومه جنس ایرانی به درد نمی خوره کیفیت نداره!
عمدتا به 2 دلیل کالای ایرانی توسط بسیاری از ایرانیان خریداری نمی شه:
1)نداشتن کلاس
2)نداشتن کیفیت
دلیل اول که توجیهی نداره اما درمورد دومی آیا تا حالا فکر کردیم چرا بعضی از کالاهای ایرانی کیفیت پایینی دارن؟ آیا تا حالا فکر کردیم که ممکنه خود ما علت اصلی این مسئله باشیم؟
درسته… وقتی که ما با نخریدن مون از تولیدکننده ی داخلی هیچ گونه حمایتی نمی کنیم…
وقتی به تولیدکنندههامون کوچک ترین فرصتی نمی دیم تا برای بالا بردن کیفیت کالا قدمی بردارن…
وقتی با عدم خریدمون هیچ سودی عاید تولیدکننده ی ملی نمی شه که با اون سود در جهت رشد کیفیت محصول اقدامی کنه…
اون وقت آیا انتظار یک محصول ملی با کیفیت عالی، انتظار صحیحیه؟
البته که کالای خارجی در بسیاری موارد کیفیت بهتری داره … علتش ما هستیم که با خریدن های مکررمون سود واقعی رو تو جیب شرکت خارجی می ریزیم و اون می تونه با این سود زیاد هر روز و هر روز برای کسب سود بیشتر، کیفیت محصولش رو بالا ببره…
بیایید از امسال که آقا خرید کالای ملی رو بر ما فریضه دونستند، خودمون رو موظف کنیم تا می شه پولمونو تو جیب کشور خودمون بریزیم…
معنی عشق
عشق یعنی معنی بالا بلند
عشق یعنی دوری از هر دام و بند
گر که خواهی عشق را معنی کنم
بحر باشم بایدت باشی چو نم
عشق یعنی آتش اندر جان شدن
سوختن در آتش و درمان شدن
عشق یعنی ناله های فاطمه
خطبه خواندنهای او بیواهمه
عشق یعنی در تب و تاب علی
نام مولا بر زبان راندن جلی
عشق یعنی ماجرای کوچه ها
دانی آیا بر سرش آمد چه ها
فاطمه معنای عشق برتر است
ذوب در مولا و میرش حیدر است
فاطمه دستش بدامان علیست
عشق بازیهای زهرا منجلیست
عشق یعنی جان نثاری پشت در
از پی مولا دوید آسیمه سر
دست مولا را به هم پیچیده دید
از پی مولا و عشق خود دوید
گفت مولایم رهانیدش ز بند
روبهان حیله گر گیرید پند
بر سر پیمان خود جان را نهاد
هر چه جانانش بگفت آنرا نهاد
گفتش او جانم چه باشد بهر یار
میکنم قربانیش دار و ندار
عشق یعنی عشق زهرا و علی
جان یکی اندر دو قالب تن گلی
اینچنین مولای من تعلیم داد
درس عشق اندر نهاد من نهاد
نام زهرا دین و هم دنیای ماست
عشق پاکش آخرین سودای ماست
اول و آخر رضای فاطمه
منتهای آرزوی ما همه
شاعر:مجید امیری
گل نرگس - عکس هایی از مسجد مقدس جمکران
اهمیت تکریم فاطمیه از نگاه مقام معظم رهبری ( حفظ الله )
1- طبق روایت، روز سهشنبهى هفتهى آینده - سوم جمادىالثّانى - شهادت سیّدهى زنان عالم، فاطمهى زهرا (سلاماللَّه علیها) است. من از ملت ایران درخواست مىكنم كه در آن روز، مغازهها و محل كسبشان را تعطیل كنند و به فاطمهى زهرا (سلاماللَّه علیها) احترام نمایند. به دستگاهها و ادارات دولتى و كارخانجاتى كه كارهاى خاصى دارند، چیزى نمىگوییم؛ لیكن كسبه و دكاندارها و بازارها و خیابانها احترام كنند. انشاءاللَّه روز سهشنبه را تعطیل كنید تا بتوانیم از بركات فاطمهى زهرا (سلاماللَّه علیها) بهرهمند بشویم. بیانات مقام معظم رهبرىدر دیدار با فرماندهان و مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى (۱۳۷۶/۰۶/۲۶
2- شخصیت زهرای اطهر، در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی…
برحاشیه برگ شقایق...
سفر به سرزمین عشق
بعد از سالها انتظار ،انتخاب شدم ، دعوت شدم ، نمی دانم چگونه ، فقط می دانم که خدای مهربان امسال بهترین عیدی را به من داد و من به عنوان خادم الشهدا رهسپار سرزمین عشق شدم و لایق خادمی و پذیرایی از میهمانان شهدا گشتم . و امیدوارم این ناچیز خدمتم مورد قبول خدای مهربان و آقا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امام (ره) و شهدای عزیزمان قرار گیرد.
ان شاء الله نصیب همه ی عاشقان شود . زیرا قلم من قاصر از توصیف زیبایی های آنجاست . (شنیدن کی بود مانند دیدن)
نیکوکاری، نوع دوستی، همیاری و همکاری
این ها واژگانی هستند که با فطرت خداجوی ما انسانها در ارتباط است ولی همگی نیازمند آن هستیم که این ذات خداداد را به طور متوالی و مرتّب صیقلی کنیم و مورد پردازش و توجّه قرار دهیم. باشد که مرضیّ خداوند متعال و حضرتش قرار گیرد. ما نیز در این جشن شرکت خواهیم کرد.
ببخشید آقا میتونم به خانومتون نگاه کنم و لذت ببرم؟
جوان خيلي آرام و متين به مرد نزديك شد و با لحني موأدبانه گفت:
ببخشيد آقا! من ميتونم يه كم به خانوم شما نگاه كنم و لذت ببرم؟
مرد كه اصلا توقع چنين حرفي را نداشت و حسابي جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و ميان بازار و جمعيت، يقه جوان را گرفت و عصباني، طوري كه رگ گردنش بيرون زده بود، او را به ديوار كوفت و فرياد زد:
مرديكه عوضي، مگه خودت ناموس نداري… غلط میکنی تو و هفت جد آبادت، خجالت نميكشي؟
جوان امّا، خيلي آرام، بدون اينكه از رفتار و فحشهاي مرد عصبي شود و عكسالعملي نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متين ادامه داد:
خيلي عذر ميخوام فكر نميكردم اين همه عصبي و غيرتي بشين، ديدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه ميكنن و لذت ميبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگيرم كه نامردي نكرده باشم … حالا هم يقمو ول كنين، از خيرش گذشتم
مرد خشكش زد …
همانطور كه يقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زير چشمي زنش را برانداز كرد…
حضرت معصومه (علیها السلام)مظهر فضایل
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاکدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاک سيرت و نيکو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناک امامت و سکان داران کشتي انسانيت بودند.
سرچشمه دانش
حضرت معصومه (س) در خانداني که سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بود، پرورش يافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام، يعني حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نيز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زياد آن حضرت، هر يک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامي والا دست يافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکي در اين باره ميگويد: �هر يک از فرزندان ابي الحسن موسي معروف به کاظم، فضيلتي مشهور دارد�. بدون ترديد بعد از حضرت رضا (ع) در ميان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمي و اخلاقي، والامقام ترين آنان است. اين حقيقت از اسامي، لقب ها، تعريف ها و توصيفاتي که ائمه اطهار (ع) از ايشان نموده اند، آشکار است و اين حقيقت روشن مي سازد که ايشان نيز چون حضرت زينب (س) �عالمه غير معلمه� بوده است.
مظهر فضايل
حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضايل و مقامات است. روايات معصومان (ع) فضيلت ها و مقامات بلندي را به آن حضرت نسبت مي دهد. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايند: �آگاه باشيد که براي خدا حرمي است و آن مکه است؛ و براي پيامبر خدا حرمي است و آن مدينه است. و براي اميرمؤمنان حرمي است و آن کوفه است. بدانيد که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشيد که قم، کوفه کوچک ماست، بدانيد بهشت هشت دروازه دارد که سه تاي آن ها به سوي قم است. بانويي از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند.�
مقام علمي حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشيع است و مقام علمي بلندي دارد. نقل شده که روزي جمعي از شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکي خردسال بيش نبود، تحويل دادند. فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام رفتند، ولي هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش هاي خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتي پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترک گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش.
فضيلت زيارت
دعا و زيارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهايي، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زيارت، جامي است زلال از معنويت ناب درکام عطشناک زندگي؛ و زيارت حرم معصومه (س)، بارقه اميدي در فضاي غبارآلود زمانه، فرياد روح مهجور در هنگامه غفلت و بي خبري، و نسيمي فرحناک و برخاسته از باغستان هاي بهشت است. زيارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس مي دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نوميدي باز مي دارد و به تلاش بيشتر دعوت مي کند. زيارت مزار با صفاي کريمه اهل بيت (س)، سبب مي شود که زائر حرم، خود را نيازمند پروردگار ببيند، در برابر او خضوع کند، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامي بدبختي ها و سيه روزي هاست- فرو آيد و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالميان قرار دهد. بر همين اساس است که براي زيارت آن حضرت، پاداش بسيار بزرگي وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در اين باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: �هر کس عمه ام را در قم زيارت کند، بهشت از آن اوست�.
برگزيدن شهر قم
پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسيد، بيمار شد. چون توان رفتن به خراسان را در خود نديد، تصميم گرفت به قم برود. يکي از نويسندگان در اين باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزيد، مي نويسد: �بي ترديد مي توان گفت که آن بانوي بزرگ، روي ملهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتي که بعدها براي اين سرزمين پيش مي آيد - محوريتي که آرامگاه ايشان مرکز آن خواهد بود - بدين ديار روي آورد. اين جريان به خوبي روشن مي کند که آن بانوي الهي، به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته و خود را با شتاب بدين سر زمين رسانده و محوريت و مرکزيت آن را با مدفن خود پايه ريزي کرده است.
زيارت حضرت معصومه (س) از منظر روايات
درباره فضيلت زيارت حضرت معصومه (س) روايات فراواني از پيشوايان معصوم رسيده است. از جمله، هنگامي که يکي از محدثان برجسته قم، به نام �سعد بن سعد� به محضر مقدس امام رضا (س) شرفياب مي شود، امام هشتم خطاب به ايشان مي فرمايد: �اي سعد! از ما در نزد شما قبري است�. سعد مي گويد: فدايت شوم! آيا قبر فاطمه دختر موسي بن جعفر (س) را مي فرماييد؟ مي فرمايد: �آري، هر کس او را زيارت کند، در حالي که به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.�
پيشواي جهان تشيع امام جعفر صادق (س) نيز در اين باره مي فرمايد: �هر کس او را زيارت کند، بهشت بر او واجب گردد�. و در حديث ديگري آمده است: �زيارت او، هم سنگ بهشت است�.
زيارت مأثور درباره حضرت معصومه (ع)
يکي از ويژگيهاي حضرت معصومه (س)، ورود زيارتنامه اي از سوي معصومان (س) درباره ايشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوي بزرگواري است که زيارت مأثور دارد. بانوان برجسته اي چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خديجه بنت خويلد، فاطمه ام البنين، زينب کبري، حکيمه خاتون و نرجس خاتون که هيچ شک و ترديدي در مقام بلند و جايگاه رفيع آن ها نيست. هيچ کدام زيارت مأثور از سوي معصومان (س) ندارند و اين نشان دهنده مقام والاي اين بانوي گرانقدر اسلام است. باشد که شیعیان و پيروان اهل بيت عصمت و طهارت (س) به ويژه بانوان، اين مقام بزرگ و عالي را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حيا باشند. تنها در اين صورت است که روح باعظمت اين بانوي بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.
امام رضا (ع) و لقب �معصومه�
حضرت فاطمه معصومه (س) بانويي بهشتي، غرق در عبادت و نيايش، پيراسته از زشتي ها و شبنم معطر آفرينش است. شايد يکي از دلايل �معصومه� ناميدن اين بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلي يافته است. بر اساس پاره اي از روايات، اين لقب از سوي امام رضا (ع) به اين بانوي والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقيه بلند انديش و سپيد سيرت شيعه، علامه مجلسي (ع) در اينباره ميگويد: امام رضا (ع) در جايي فرمود: �هرکس معصومه را در قم زيارت کند، مانند کسي است که مرا زيارت کرده است�.
کريمه اهل بيت
حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقيهان گران قدر شيعه، به لقب �کريمه اهل بيت� ياد مي شود. از ميان بانوان اهل بيت، اين نام زيبا تنها به آن حضرت اختصاص يافته است. بر اساس روياي صادق و صحيح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آيت الله مرعشي نجفي، اين لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در اين رؤيا، امام صادق (ع) به آيت الله نجفي که با دعا و راز و نياز، تلاش پيگيري را براي يافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کريمه اهل بيت.
القاب حضرت معصومه (س)
به طور کلي، سه زيارت نامه براي حضرت معصومه (س) ذکر شده که يکي از آن ها مشهور و دو تاي ديگر غير مشهور است. اسامي و لقب هايي که براي حضرت معصومه (س) در دو زيارت نامه غير مشهور ذکر شده؛ به قرار ذيل است: طاهره (پاکيزه)، حميده (ستوده)؛ بِرّه (نيکوکار)؛ رشيده (حد يافته)؛ تقّيه (پرهيزگار)؛ رضّيه (خشنود از خدا)؛ مرضيّه (مورد رضايت خدا)؛ سيده صديقه (بانوي بسيار راستگو)؛ سيده رضيّه مرضّيه (بانوي خشنود خدا و مورد رضاي او)؛ سيدةُ نساء العالمين (سرور زنان عالم). هم چنين محدثّه و عابده از صفات و القابي است که براي حضرت معصومه (س) عنوان شده است.
شفاعت حضرت معصومه (س)
بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامي اسلام است که در قرآن کريم، از آن به �مقام محمود� تعبير شده است. همين طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام، شفاعت گسترده اي دارند که بسيار وسيع و جهان شمول است و مي تواند همه اهالي محشر را فرا گيرد. اين دو بانوي عالي قدر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفيعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همين بس که شفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پيک وحي طاقه ابريشمي از سوي پروردگار آورد که در آن، جمله �خداوند مهريه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد�، اين حديث از طريق اهل سنت نيز نقل شده است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگي شفاعت، هيج بانويي به شفيعه محشر، حضرت معصومه (س) نمي رسد. بر همين اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: �با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند�.
سرّ قداست قم
در احاديث فراواني به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بيت (ع) معرفي و خاک آن را، پاک و پاکيزه تعبير کرده است. همچنين ايشان در ضمن حديث مشهوري که درباره قداست قم به گروهي از اهالي ري بيان کردند، فرمودند: �بانويي از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسي، در آن جا رحلت مي کند که با شفاعت، او همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند�. او مي گويد: من اين حديث را هنگامي از امام صادق (ع) شنيدم که حضرت موسي بن جعفر(ع) هنوز ديده به جهان نگشوده بود. اين حديث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمي دارد و روشن مي سازد که اين همه فضيلت و شرافت اين شهر که در روايات آمده، از ريحانه پيامبر، کريمه اهل بيت (س)، مهين بانوي اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه مي گيرد که در اين سرزمين ديده از جهان فرو مي بندد و گرد و خاک اين سرزمين را، توتياي ديدگان حور و ملايک مي کند.
محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم
مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از يک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره اي تابان از دامان نجمه درخشيد که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترين عواطف انباشته شده و در سوداي دلش را بر او نثار کند. بين حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگيزي بود که قلم از ترسيم آن عاجز است. در يکي از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (ع) نيز نقشي دارد، هنگامي که نصراني مي پرسد: شما که هستيد؟ مي فرمايد: �من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم�. اين تعبير، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نيز از مباهات ايشان به اين خواهر- برادري سرچشمه مي گيرد.
سرآمد بانوان
فاطمه معصومه (س) از جهت شخصيت فردي و کمالات روحي، در بين فرزندان موسي بن جعفر (ع) بعد از برادرش، علي بن موسي الرضا (ع) در والاترين رتبه جاي دارد. اين درحالي است که بنا بر مستندات رجالي، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بين اين همه بانوي گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شيخ عباس قمي آنگاه که از دختران موسي بن جعفر (ع) سخن مي گويد، درباره فاطمه معصومه (س) مي نويسد: �بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آن ها، سيده جليله معظمه، فاطمه بنت امام موسي (ع) معروف به حضرت معصومه است.
فضيلت بي نظير
شيخ محمد تقي تُستري، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوي اسوه معرفي کرد و فضيلت وي را در ميان دختران و پسران حضرت موسي بن جعفر (ع)، غير از امام رضا (ع) بي نظير دانسته است. ايشان در اين زمينه چنين مي نويسند: �در ميان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا (ع) کسي هم شأن حضرت معصومه (س) نيست�. بي گمان اين گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصيت فاطمه دختر موسي بن جعفر (ع) بر برداشت هايي استوار است که از متن و روايات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. اين روايت ها، مقام هايي را براي فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامي که نظير آن، براي ديگر برادران و خواهران وي ذکر نکرده اند و به اين ترتيب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.
به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام
تويـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفيــع و بـر اين مقام، ســلام
به هر عدد که تکلم شـود به ليل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام
صبح تا شب و از شام، تا طليعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام
در آســـمان ولايــت، مــه تمــامی تـــو ز پای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام
به پيشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونين ز فـرد فـرد خليـق، به صبح و شام ســلام
منم که هر سر مويم به هر زمان گويـد به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام
جمله ای زیبا در مورد خدا
گاهی خدا آنقدر صدایت را دوست دارد که
سکوت می کند تا تو بارها بگویی:
خدای من!
بیا با ذکر امروز، روزتو شروع کن
شنبه: یا ربّ العالَمین
یک شنبه: یا ذا الجلالِ و الاِکرام
دو شنبه: یا قاضِیَ الحاجات
سه شنبه: یا ارحَمَ الرّاحمین
چهار شنبه: یا حیُّ یا قَیّوم
rong> پنج شنبه: لا الهَ الّا اللهُ المَلِکُ الحقُّ المُبین
جمعه: اللّهم صلّ علی محمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم
التماس دعای فرج
یوم الله 22بهمن به روایت تصویر
در کوچه های انتظار
گرنیایی تا قیامت انتظارت میکشم
منت عشق از نگاه پرشرارت میکشم
ناز چندین ساله از چشم پرخمارت میکشم
تانفس باقیست اینجا انتظارت میکشم
************************************************
**********************************
اللهم عجل لولیک الفرج
پیامک های دهه فجر
«بهمن» ماه شوریدگان دلداده ای است که سرمست از کلام و پیام آن پیر می فروش، خود را به خط خون و آتش زدند و «گل تکبیر» را در همه جای این میهن شکوفانند.
***
دهـه فجــر کلید گشاینده ی درهای پیروزی به روی این ملت عظیم بود کـه « استقلال» و « آزادی » و « جمهوری اسلامی» را به ارمغان آورد.
***
دیدی که دوام ” شب” بسی کوتاه است؟
دیدی که ” سحر” از پی شب، در راه است؟
آن عیسی ِ ما که زنده کرد، ایران را
حقا که مسیحا دم و ” روح الله ” است.
***
شب رفت و سرود فجر، آهنگین است
از خون شهید، فجر ما رنگین است
***
از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
اندیشه باور شد در امتداد باران
بر صخره های همّت جوشیده خون غیرت
بانگ سرود و وحدت آید ز چشمه ساران
***
«دههی فجر»، تجلی شکوهمند حماسه و سرافرازی ملتی است که در عصر اسارت انسان و در روزگار قحطی انسانیت، صفحهای زرین در تاریخ حیات طیبه آدمی گشود و صلای خداخواهی، معنویت، آزادی، استقلال و اسلام خواهی را در گوش جان جهانیان طنین انداز کرد.
***
از اوج بروج حق سردار قیام آمد
بر شوق سماع جان، انوار امام آمد
طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد
شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد
***
قلبها، کهکشانی از عشق خمینی میشود و جامی لبریز از شراب طهور پیروزی. دهه فجرمبارک
***
امام آمد
تا اولین «بزرگراه انتظار» را در جهان، به نام نامیِ «حضرت ولی عصر(عج)» افتتاح نماید!
***
شهید سید مرتضی آوینی :
امام (ره) به ما آموخت که “انتظار در مبارزه است” و این بزرگ ترین پیام او بود.
***
از نهضت قاطعانه روح الله
شد دست ستمگران ز ایران کوتاه
با دست تهی و این همه پیروزی
لا حول و لا قوت الا بالله
***
برخیز که فجر انقلاب است امروز
بیگانه صفت خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز
***
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت زافق سر زده است
***
سید حسن نصرا الله:
تنها راه رسیدن به مهدی(عج) ، راه خمینی(ره) است.
***
از کتاب های درسی آن سال ها یادم هست، امام امیدش به ما دبستانی ها بود
میگویم ، آقا حالا بزرگ شده ایم. از امیدتان راضی هستید؟
***
دهه فجر مقطع رهایی ملت ایران است . مقام معظم رهبری
***
مژده ای منتظران ماه ظفر باز آمد
ماه بهمن به دو صد شوکت و فر باز آمد
شد فروزان به جهان کوکب اقبال وطن
صبح پیروزی ما بار دگر باز آمد
***
در رگهاى انقلاب ما، شعر ایستادگى جارى است. میان این نغمههاى بهشت زهرایى، شهیدان را مىشنویم که زندهترین فریادهاى روزگارانند.
***
رسید موسم بهمن بهار باز آمد
جلال محفل ما، یار دل نواز آمد
زمان، زمان طلوع است و فجر بیداری
کنون که جلوه خورشید برفراز آمد
***
۲۲ بهمن برای ما روز بازیابی خاطره انقلاب است .مقام معظم رهبری
***
از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
اندیشه باور شد، در امتداد باران
بر صخرههای همّت جوشیده خون غیرت
بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران
و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد
بر پهندشت باور، خالی است جای یاران
***
جمهوری ما نشانگر اسلام است
افکار پلید فتنه جویان خام است
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن زحیات خویشتن نومید است
***
فجر انقلاب ، دمیدن خورشید استقلال و آزادی است . امام خمینی(ره)
***
زمان، زمان طلوع است و فجر بیداری
کنون که جلوه خورشید برفراز آمد
دهه شکوهمند فجر مبارک باد
***
از نهضت قاطعانه روح الله
شد دست ستمگران ز ایران کوتاه
با دست تهی و این همه پیروزی
لا حول و لا قوت الا بالله
***
نهضت ایران ، نهضتی بود که خدای تبارک و تعالی در آن نقش داشت . امام خمینی(ره)
***
پیروزی انقلاب اسلامی، فجری بود که دامن افقها را روشن ساخت و پرده های ظلمت شرق و غرب را از هم درید و ایران را نور باران کرد.
***
با رهبر انقلاب همدوش شده
تهران بزرگ دشمن بوش شده
با برف خفن، بیست و دوی بهمن ماه
سرتاسر شهرمان کفن پوش شده !
***
دهه فجر، مطلع غزل زیبای پیروزی و قصیده بلیغ و رسای اسلام است.
آخرین مد
پشت یه ماشین سنگین نوشته شده بود:
به مدپوشان بگویید آخرین مد کفن است
اسرار جان
منتخبی از اشعار امام (ره):
اى دوست، پيـــــر ميكده از راه مى رسد بــــا يك گلِ شكفته به همراه، مى رسد
گل نيست، بلكه غنچه باغ سعادت است كـــــــز جان دوست بر دل آگاه مى رسد
آن روى با طــــــــراوت و آن موى عطرگين از خيمـــهگه گذشته، به خرگاه مى رسد
از خطـــــــــــــّه حقيقت و از خيمـه مجاز بـــــــرخاسته، به خلوت دلخواه مى رسد
آن نغمـــــــــــه فرشته فردوسِ جـــاودان بــــر گوشِ جانِ مى زده گهگاه مى رسد
دود درونِ عــــــاشقِ سرمست از شراب بــــــــــــر قلب پير ميكده، با آه مى رسد
دست از دلـــــــــم بدار كه فرياد اين گدا از چــاه دل برون شده، بر شاه مى رسد
دردِ دل فقيــــــــــر ز ماهى به ماه رفت درويش نالـــــــهاش به دل ماه، مى رسد
زير كمان ابــــــروى دلدار، جادويى ست كاســــــرار آن به قلب كمينگاه مى رسد
با خود خلوت کن
ای عزیز دل پناه شیعیان
ای عزیز دل پناه شیعیان ای فروغ جاودان ! سایه بلند نام و یاد تو از سر وسرای عاشقان بیقرار کم مباد. قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.
اللهم عجل لولیک الفرج
آشنایی با مشاهیرحوزه های علمیه
آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی
ولادت
آيت الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي در سال 1278
هـ . ق. در شهرستان نهاوند ديده به جهان گش
ود. او كودكي را در دامن خانوادهاي مذهبي پشت سر گذاشت و در نوجواني وارد حوزة علمية نهاوند شد. وي دروس مقدماتي را نزد شيخ جعفر بروجردي و حاج ملا محمد سرهبندي آموخت، سپس به بروجرد هجرت نمود و دروس سطح را نزد شيخ آقا حسين شيخ الاسلام، آقا ابراهيم بن مولي حسن تويسركاني، سيد ابوطالب و ديگران فرا گرفت. آيت الله نهاوندي براي ادامة تحصيل به حوزة علميّة مشهد مقدس راه يافت و در درس شيخ عبدالرحيم بروجردي، آقا ميرزا سيد علي حائري يزدي و حاج شيخ محمد تقي بجنوردي مشهدي شركت كرد. وي مدتي نيز براي كسب دانش در اصفهان به سر برد، سپس به حوزة علمية تهران رفت و در مجلس درس حاج ميرزا حسن آشتياني، ميرزا عبدالرحيم نهاوندي و ميرزا محمد اندرماني حضور يافت. او در حوزة علميه تهران، فلسفه و علوم معقول را نزد ميرزا محمد رضا قمشهاي، ميرزا ابوالحسن جلوه و حيدر خان نهاوندي آموخت. سپس به عتبات عاليات هجرت نمود و در سامرا، در درس ميرزا محمد حسن شيرازي شركت كرد. او در سال 1308 هـ . ق به حوزه علمية نجف عزيمت كرد و در درس سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي، آخوند خراساني، شيخ محمد طه نجف، ميرزا حبيب الله رشتي، شيخ الشريعه اصفهاني، شيخ محمد حسن مامقاني، مولي لطف الله مازندراني و حاجي نوري (صاحب مستدرك) شركت كرد.[1]
آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) در مورد آيت الله نهاوندي چنين فرموده است:
او مهارت ويژهاي در علم حديث و مقدمات آن مانند علم رجال و علم درايه داشت. وي فقيهي اصولي و متكلمي مفسر بود. ايشان هم درس پدرم، علامه آيت الله سيد شمس الدين محمود حسيني مرعشي نجفي (متوفا: 1338 هـ . ق.) بود، و در درس بسياري از بزرگان شركت ميكرد.[2]
بازگشت به ايران
شيخ علي اكبر نهاوندي در اواخر ماه ذيقعده سال 1317 هـ . ق، به سبب مريضي، به ايران بازگشت و يك ماه و نيم در تبريز ماند، سپس به نهاوند رفت و تا نيمة ماه ذيحجه سال 1322 هـ . ق، در آن جا ماند؛ سپس در ابتداي محرم سال 1323 هـ . ق، به تهران رفت و 6 سال در تهران اقامت كرد.
او در سال 1328 هـ . ق، به مشهد رفت. وي در مسجد گوهرشاد نماز ميخواند و هر شب، بعد از نماز منبر ميرفت. سخنان ايشان تأثير به سزايي بر مردم ميگذاشت. او بيشتر عمرش را به نگارش كتاب سپري نمود.
اساتيد
1. ميرزا حبيب الله رشتي: وي دانشمند و محقق ژرفنگر و از بزرگ فقيهان جهان تشيّع بود كه زهدش زبانزد خاص و عام بود. ايشان صاحب دهها اثر ارزشمند در موضوعات مختلف ميباشد.
2. آيت الله شيخ ملاّ علي نهاوندي (مؤسس نهاوندي): وي از مراجع بزرگ تقليد شيعه و در علم اصول صاحب نظر بود. او به دليل سليقة خاصي كه در علم اصول داشت، به آيت الله موسس معروف بود. وي داراي تأليفات بسياري از جمله: تشريح الاصول الصغير، تشريح الاصول الكبير ميباشد.
3. سيد ابوالقاسم اشكوري، نويسندة كتاب جواهر العقول.
4. آخوند خراساني، نويسندة كتاب كفاية الاصول: او از مراجع بزرگ تقليد و مدرّس كم نظير حوزة علميّة نجف و از سلسله حماسه سازان تاريخ معاصر ايران بود. از وي تأليفات متعددي به جاي مانده است.
5. حاج ميرزا حسين خليلي تهراني.
6. شيخ محمد حسن مامقاني.
7. سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي، نويسندة كتاب العروة الوثقي و دهها اثر ارزنده ديگر: او از بزرگترين مراجع و علماي زمان خود بود.
8. شريعت اصفهاني (شيخ الشريعه).
9. شيخ محمد طه نجف.
10. حاج ميرزا حسين نوري: او يكي از بزرگان محدثين شيعه و نويسندة كتاب «مستدرك الوسايل و مستنبط المسائل» و دهها اثر ارزندة ديگر بود.
تأليفات
1. البنيان الرفيع (اخلاق ربيعي)
اين كتاب در قطع وزيري و در يك مجلّد به صورت چاپ سنگي و در 324 صفحه به چاپ رسيده است. تاريخ شروع نگارش اين كتاب سال 1337 هـ . ق. و تاريخ اتمام آن سال 1341 هـ . ق. است. اين كتاب در شرح احوال ربيع بن خثيم معروف به خواجه ربيع است و متشكّل از يك مقدمه و هشت باب و يك خاتمه است. باب اول: در ردّ اشكالاتي است كه به خواجه ربيع وارده شده است. باب دوم: در بيان قرائني است كه دلالت بر خوبي وي دارد. باب سوم: در بيان عبارات علماي علم رجال در مورد خواجه ربيع است و در باب چهارم: سخناني از خواجه ربيع آورده شده است. كه همگي دلالت بر نيكويي وي دارد و در باب پنجم: حكاياتي از او كه دلالت بر ممدوح بودن وي است، آمده و در باب ششم: صفات نيكوي او آورده شده است. باب هفتم: متضمّن حالات زهّاد ثمانيه (هشت زاهد بزرگ) است كه خواجه ربيع يكي از آنهاست و در باب هشتم: كيفيت بناي مقبرة خواجه ربيع و در خاتمه نيز آداب زيارت قبور مؤمن و صالحان آمده است.
2. جنّةُ العاليه و جعبةُ الغالية؛ نگارش اين كتاب در سه جزء و در سال 1341 هـ . ق. به اتمام رسيد و هر سه جزء در يك مجلّد به قطع رحلي و چاپ سنگي به چاپ رسيد. اين كتاب كشكولي است كه مطالب مختلف در آن شماره گذاري شده و هر جزء آن مشتمل بر 333 مطلب از مطالب مختلف كه شامل: حكايات، مواعظ، تفاسير غريبه، تأويلات عجيب، نصايح، منامات، معالجات و مناظرات و… است.
3. جنّتان مدهامّتان اين كتاب در قطع رحلي و در دو جزء به صورت چاپ سنگي به چاپ رسيده است. جزء اول (الجنة الاولي) 209 صفحه و جزء دوم (الجنّة الثانية) 206 صفحه است. جزء اول مشتمل بر 504 جوهره و جزء دوم مشتمل بر541 جوهره است.
هر جوهره از اين كتاب در مورد مسائل مختلفي از عقايد و اخلاق و عرفان و… است.
4. راحة الرّوح يا كشتي نجات؛ اين كتاب شرحي است برحديث شريف نبوي كه در كتابهاي شيعه و اهل سنت آمده است كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: مثل أهل بيتي كمثل سفينة نوحٍ من ركبها نجي و من تخلّف عنها غرق؛ اهل بيت من به مثابه كشتي نوحاند كه هر كس بر آن سوار شد، نجات يافت و هر كه از آن واماند، غرق گرديد.
اين كتاب به قطع وزيري و در 512 صفحه توسط كتاب فروشي جعفري، مشهد به چاپ رسيد. نگارش كتاب در سال 1341 هـ . ق. به پايان رسيد.
5. خزينة الجواهر في زينة المنابر، اين كتاب در سه بخش؛ اصول دين، فروع دين و اخلاق، نگارش يافته و در هر بخش، آيات، روايات، مواعظ و حكايات مربوط به آن بخش به ترتيب آورده شده است. اين كتاب مشتمل بر شرح و تفسير 40 آيه و 77 روايت و 80 موعظه و 200 حكايت است.
نگارش اين كتاب در سال 1336 هـ . ق. به پايان رسيد و به قطع وزيري و در 722 صفحه، از طرف انتشارات كتابفروشي اسلاميه به زيور طبع آراسته گرديده است.
6. گلزار اكبري و لاله زار منبري، اين كتاب در 114 فصل ـ به عدد سورههاي قرآن ـ تنظيم شده و هر فصل آن به«گلشن» نامگذاري گرديده است. در واقع، اين كتاب كشكولي است از مطالب مختلف، با اين تفاوت كه مطالب آن بر اساس موضوع هر گلشن و فصل، دسته بندي و مطالب هم سنخ در يك گلشن و پشت سر هم آورده شده است؛ برخلاف كشكولهاي رايج كه مطالب پراكنده در آن پشت سرهم و بدون باب بندي آمده است. اين كتاب در سال 1344 هـ . ق. نوشته شد و در چاپخانة حاج محمدعلي علمي به قطع وزيري و در 667 صفحه چاپ شده است.
7. انوار المواهب، اين كتاب در قطع رحلي و به صورت چاپ سنگي، در چهار جزء است كه در يك مجلّد به چاپ رسيده است. موضوع آن، مناقب و فضائل معصومين ـ عليهم السلام ـ است. جزء اول آن در فضائل و مناقب پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و جزء دوم در فضائل حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ و جزء سوم در مناقب امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ و جزء چهارم در مناقب و فضائل امام دوم تا امام يازدهم ـ عليه السلام ـ است.
تاريخ شروع اين تأليف سال 1334 هـ . ق. و تاريخ اتمام آن سال 1340 هـ . ق. است. مجموع صفحات اين كتاب 569 صفحه است.
8. العبقري الحسان في تواريخ صاحب الزمان (عج)، اين مجموع در قطع رحلي به صورت چاپ سنگي و در دو مجلّد به چاپ رسيده و در شرح احوال حضرت ولي عصر (عج) است. اين كتاب به گفتة مؤلف به منزلة جلد دوم كتاب انوار المواهب است. اين كتاب در پنج قسمت نگارش يافته و هر قسمت آن به «بساط» نامگذاري شده است.
9. جواهر الكلمات (جواهر الزواهر في شوارد النوادر) اين كتاب در قطع رحلي و و در دو جزء و به صورت چاپ سنگي به چاپ رسيده است.
10. وسيلة النجات و عناوين الجمعات في شرح دعاء السمات، اين اثر شرحي است بر دعاي سمات و داراي مقدمهاي است در مورد دعا و اهميت آن. 11. انهار النوائب في اسرار المصائب.
12. حاشية فرائد الاصول علي المبحث البراءة.
13. رسالة الحقيقة و المجاز.
14. وسائل العبيد الي مراحل التوحيد.
15. رشحة الندي في مسألة البداء.
16. صلاة المسافر (تقريردرس شيخ محمد طه نجف).
17. طور سينا در شرح حديث كسا.
18. الفتح المبين في ترجمة الشيخ علي الحزين.
19. الفوائد الكوفية في ردّ الصوفية.
20. كشف التطيه عن وجوه التسمية.
21. لمعات الانوار في حلّ مشكلات الآيات و الاخبار.
22. مفرح القلوب و مفرّج الكروب.
23. المواريث (تقرير درس سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي).
24. النفخات العنبريّة في البيانات المنبريّة.
25. اليد البيضاء في مناقب الامير و الزهرا ـ عليهم السلام ـ .
26. الياقوت الاحمر في من رأي الحجة المنتظر (عج).
27. سبع المثاني، در مناقب حسن اول تا حسن الثاني (پيشوايان دهگانه).
28. العسل المصفي في نكت اخبار مناقب المصطفي.
29. الكواكب الدّري في نكت اخبارمناقب امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ .[1]
توجه به ادبيات
حاج شيخ علي اكبر نهاوندي علاقه فراواني به شعر و قطعات ادبي و جملات و عبارات موزون اعم از ادبيات عرب و فارسي داشته. اين علاقه از ذكر و نقل اشعار فراوان و كلمات حكمت آموز در كتابهاي متعدّد ايشان، به وضوح مشاهده ميشود. او همواره در مقالات خويش، سعي در ارائة معاني بلند در قالب نثري مسجّع و موزون داشت و از قلمي شيوا و روان برخوردار بود.
ويژگيهاي اخلاقي
يكي از مؤمنين[2] ميگويد: حدود چهل سال قبل كه در شهرباني آن زمان در تهران مشغول خدمت بودم، يك شب هنگام گشت شبانه به شخصي برخورد كردم كه پس از كمي صحبت معلوم شد كه كليمي مذهب است. ايشان پس از اين كه فهميد بنده نهاوندي هستم، به تعريف و تمجيد از اهالي نهاوند پرداخت و گفت: عالم ديني شما حق بزرگي برگردن ما كليميها دارد. گفتم: چطور؟ گفت: من از كليميهاي مشهد هستم، چند سال پيش عدهاي از متعصبين ناآگاه هنگام برپايي يكي از مراسم مذهبي ما، نقشة برهم زدن مراسم را در نهاوند كشيده بودند، وقتي اين حمله در حال شكلگيري بود، ما چارهاي جز اين نديديم كه جريان را به اطلاع شيخ علي اكبر نهاوندي كه نفوذ و محبوبيت فراواني در بين مردم داشت، برسانيم. ايشان پس از اطلاع، سراسيمه خود را به محل رساند و پس از دعوت نمودن همگان به آرامش، سخنراني غرّايي دربارة مقام حضرت موسي ـ عليه السلام ـ و نحوة برخورد با اقليتها و اين كه يهوديان اين مراسم را به استناد كدام يك از آيات تورات به جاي ميآورند، ايراد نمود. كليميان چنان تحت تأثير كلمات و وسعت اطلاعات او قرار گرفتند، كه اشك از ديدگانشان جاري شد. برخي از آنان گفتند: گوئيا موسي ـ عليه السلام ـ زنده گشته و احكاممان را به ما تعليم ميدهد. آن عده از مسلمانان نيز از كار خود پشيمان شدند و متفرق گشتند.
سخت كوشي در راه تحصيل علم
آيت الله نهاوندي مينويسد: خواجه عبدالله انصاري در «نفحات الانس» ميگويد:
«من سيصد هزارحديث ياد دارم با هزار هزار اسناد. آنچه من در طلب حديث حضرت مصطفي ـ صلي الله عليه و آله ـ كشيم هرگز از احدي نكشيده، يك منزل از نيشابور تاديزباد باران ميآمد و من براي آن كه جزوههاي حديث خيس نشود در حال ركوع راه ميرفتم و آنها را در زير شكم نهاده بودم. شب در نور چراغ، حديث مينوشتم و فراغت نان خوردن را نداشتم، مادرم نان پاره و لقمه ميكرد و در دهان من مينهاد.
نظير حالت خواجه از براي خود حقير نيز اتفاق افتاد. در سال 1318 هـ . ق. كه از نجف اشرف بيرون آمده و به جانب بلاد عجم ميآمدم، آب طغيان نمود و سد كاظمين و بغداد را خراب نمود و از حدود بغداد تا حدود سراي خاكستري را آب گرفته بود. قُفّه[3] در ميان آب انداخته و
زوّار و عابرين را عبور ميدادند. حقير در ميان قفّه به پا ايستاده و مؤلفات فقه و اصول خود را در ساروقي[4] بسته و بالاي سرخود نگه
داشته بودم كه اگر فرضاً غرق شدم، اول خود غرق شوم بعد از آن نوبت به آن مؤلفات برسد و تا به حال كه اين مقام را تحرير مينمايم و مقارن ظهر روز يكشنبه بيست و يكم ماه شعبان المعظم سال 1341 هـ . ق. است، اگر مدعي شوم كه در منزل خود از بدو تحصيل تا حال غذايي با فراغت بال صرف ننموده، به جهت اشتغال به مطالعة كتب و نوشتجات، همانا ادعايي قريب به صدق نمودهام. از خداوند توفيق آن چه را دوست دارد و مورد رضايت اوست مسئلت دارم.[5]
وفات
وي عاقبت در روز سه شنبه نوزدهم ربيع الثاني سال 1369 هـ . ق در 91 سالگي چشم از جهان فروبست. با اعلام وفات اين بزرگ مرد از مأذنة مساجد و حرم رضوي، مردم دسته دسته به كوچهها و خيابانها ريختند و بدن مطهر اين عالم رباني را با اندوه و ماتم فراوان تشييع نمودند.
پيكر پاك ايشان در «دار السعادة»، درجوار مرقد مطهر امام رضا ـ عليه السلام ـ نزديك قبر شيخ مرتضي آشتياني، طرف پايين پاي مبارك حضرت رضا ـ عليه السلام ـ در صحن جديد، متصل به درب حرم مطهر به خاك سپرده شد.
آقاي مروّج كه از سرايندگان مادّه تاريخ در مشهد بود، در تاريخ رحلت ايشان سرودهاند:
آمده اندوه و سرافكند و پي تاريخ گفت: شد نهاوندي مقيم اندر درِ سلطان توس .
پي نوشتها:
[1] . معجم مؤلفي الشيعه، ص 422 و 423.
[2] . همان.
[3] . قفه: قايق، زورق.
[4] . ساروق، پارچة چهارگوش، سفره.
[5] . نهاوندي، شيخ علي اكبر، جنة العالية، ج 2، ص 53 ـ54، شماره 131.
حقیقت دنیا
حضرت عیسی (علیه السلام) دنیا را دید بصورت عجوزه ای که قدش خمیده و چادر رنگین بر سر انداخته و یک دست خود را به حنا خضاب و دست دیگر را به خون آغشته کرده است.
عیسی فرمود چرا پشتت خمیده؟ گفت از بس که عمر کردهام.
فرمود که چرا چادر رنگین بر سر داری؟ گفت تا دل جوانان را با آن فریب دهم.
فرمود که چرا به حنا خضاب کردهای؟ گفت الحال شوهری گرفتهام.
فرمود که چرا دست دیگرت به خون آغشتهای؟ گفت الحال شوهری کشتهام.
پس عرض کرد: یا روح الله! عجب این است که من پدر میکشم، پسر طالب من میشود و پسر میکشم پدر طالب من میشود و عجب تر اینکه هنوز هیچکدام [از طالبان من] به وصال من نرسیدهاند و بر بکارت خود باقی هستم.
.
(کشکول منتظری یزدی)
میلاد امام پاکی و روشنایی
طلوع ستارهی تابناک ولایت، خورشید عدالت، فرزند ایمان، مهبط انوار رحمان،
مفسر بزرگ آیههای قرآن، حضرت امام علی النقی(علیه السلام) تهنیت باد.
امام هادی علیه السلام سحرگاه روز پانزده ذیحجه قدم به عرصه گیتی نهاد تا وجود تابناکش روشنایی بخش تاریکی های جهل و بی ایمانی شود. نوزادی در آینده ای نه چندان دور مایه سربلندی و افتخار اسلام شد. امام دهم ادامه دهنده رسالت خطیر امامان ماقبل خویش بود. میلاد با سعادت و پر برکت امام علی النّقی علیه السلام بر تمامی دوست داران خاندان نبوّت و شیعیان جهان مبارک باد. دهمین ثمره باغ ولایت و دوازدهمین نهال عصمت و طهارت و نخستین فرزند پیشوای نهم در یکی از محلات مدینه، شهر نورانی پیامبر بزرگوار اسلام، در محلی به نام «صریا» دیده به جهان گشود. میلادش به پیشگاه مقدس خاندان عصمت و طهارت مبارک باد. در چنین روزی هنگامی که خورشید اشعه تابناک خود را بر روی زمین می گسترد، ماه نورافشان امامت و مولود مسعود خاندان ولایت، امام هادی علیه السلام دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش او را به زیباترین نامی که در خاندان رسالت سابقه داشت نامید و نام علی بر وی نهاد. بعضی ازالقاب مبارک حضرت علیه السلام هادی، ناصح عالم،فقیه، امین، عسکری، دلیل، فتّاح، نقی، و مرتضی است؛ چنان که امروز بیشتر شیعیان و دوست داران اهل بیت علیه السلام حضرت را با لقب مشهور «هادی» می شناسند. حضرت هادی علیه السلام فرزند اول حضرت جواد علیه السلام است. مادر عزیز و مهربانش، سَمانه نام داشت و از شاهزادگان رومی بود که به اسارت لشکر مسلمانان درآمد و به عنوان «ام ولد» آزاد شد و افتخار همسری امام نهم را پیدا کرد. وی در نهایت فداکاری و دلسوزی و از بانوان صالح و درستکار و پاکدامن روزگار بود و از پشتیبانان سرسخت امامت و خلافت الهی و نسبت به مقام ولایت آشنا و آگاه بود. حضرت هادی علیه السلام فرزند دریای دانش و معرفت و میوه درخت امامت و ولایت، و همچون پدران خویش از فضل و دانش سرشار بهره مند بود آن حضرت هفت سال و اندی تحت تربیت الهی و معنویِ پدر زندگی کرد و بعد از وفات پدراز درخشان ترین و برجسته ترین چهره های علمی اسلام بود و مشکلات فقهی و علمی جهان اسلام را با دانش و بینش خود حل و فصل می فرمود. حضرت امام هادی علیه السلام علاوه بر روشنایی ضمیر چهره ای درخشان و دوست داشتنی داشت. آنان که امام را دیده اند، نقل کرده اند که آن گرامی قامتی متوسط، چهره ای سپیدِ آمیخته به سرخی، چشم هایی درشت، ابروهایی گشاده و سیمایی شاداب و دلگشا داشت، به طوری که هرکه غمگین بود و به ایشان نظاره می کرد اندوهش را از یاد می برد. بارِ دیگر فرزندی از دودمان پاک رسول اللّه صلی الله علیه و آله به دنیا آمد و زمین را به روشنایی وجودش متبرک ساخت. صدای کودکی معصوم از خانه امام جواد بلند شد که در آینده ای نه چندان دور روشنی بخش محفل شیعیان و دوست داران حق و حقیقت می شد. بار دیگر روح قدسی در کالبد انسانی از سلاله پیامبر علیه السلام دمید و چراغ روشنی بخش ظلمات جهل و بی ایمانی شد. میلاد سعید امام هادی علیه السلام ، امام دهم شیعیان، را به حضور فرزند گرامی اش، امام زمان(عج) تبریک و تهنیت می گوییم. از آن جا که دانش خاندان رسالت از منبع وحی و الهام سرچشمه می گیرد توانایی هایی در وجود امامان و اولیای الهی نهفته است که در انسان های معمولی نیست؛ زیرا آنان در مکتب وحی الهی پرورش پیدا می کنند و برای هدایت جامعه انسانی آماده می شوند. امام هادی علیه السلام ، دهمین امام شیعیان، از همان دوران کودکی از دانش الهی برخوردار بود. گاهی در محیط های عربی با یک ترک با زبان ترکی گفتگو می کرد و دیگر هنگام با علی ابن مهزیار اهوازی چنان به فارسی صحبت می فرمود که گویی از فارسی زبانان است. با وجود آن همه مخالفت و مبارزه پنهان و آشکاری که خلیفه معاصر، متوکّل، در برابر نفوذ و محبوبیّت امام هادی علیه السلام به کار می برد و همیشه در صددِ خاموش ساختن این مشعل فروزان الهی بود، محبوبیت امام روز به روز گسترده تر می شد. تا حدّی که اشعه تابناک آن تا اندرون حرمسرای خلیفه نیز نفوذ کرده بود. نقل شده است که مادر خلیفه اعتقاد استوار و بی ریایی نسبت به امام هادی علیه السلام داشت و او را انسان شریف و شایسته ای می دانست و در عرض حاجت به پروردگار متعال امام را وسیله و شفیع خود قرار می داد. یکی از یاران امام هادی علیه السلام که نزد حضرت می رفت در بین راه اتفاقا با یک «اسب سوار» برخورد می کند و انگشت و شانه اش آسیب می بیند. وقتی به محضر امام هادی علیه السلام می آید امام او را پانسمان می کند. او به حضرت می گوید: امروز عجب روز شومی بود. خداوند مرا از شرِّ آن نگه دارد. حضرت هادی علیه السلام به این سخنش ایراد می گیرد و می فرماید: کردار شماست که موجب کیفر و پاداش است. یقین داشته باشیدکه تنها جزا دهنده در دنیا و آخرت خدای یکتاست و هرگز ایّام و گردش روزگار در خلقت و افعال پروردگار عالم کوچک ترین دخالتی ندارد. امام هادی علیه السلام درباره بحث های بی ثمر و جِدال آمیز می فرمایند: بحث های خصومت آمیز، درستی های کهن را از میان می برد و پیوندهای محم را گسسته می سازد. کم ترین ضرر این بحث ها آن است که هر یک از دو طرف می خواهد بر دیگری غلبه کند و برتری یابد و این خود مایه اصلی جدایی و پراکندگی است. محمد بن حسن علوی می گوید من و پدرم بر درِ سرای متوکل، خلیفه عباسی، ایستاده بودیم. من در آن هنگام کودکی بودم و در آن سرا جماعت بسیاری حضور داشتند در این هنگام حضرت امام هادی علیه السلام وارد شد. تمام حضار به احترام حضرت پیاده شدند تا آن که امام وارد خانه شدند. بعضی از آن جماعت جاهل صفت به بعضی دیگر گفتند ما چرا برای این جوان پیاده شویم. نه شرافتش از ما بیشتر است و نه سنّش. به خدا سوگند که برای او پیاده نخواهیم شد. ابوهاشم رو به جمعیت کرد و گفت به خدا سوگند که با دیدن هیبت و وقار سرشارش ناخود آگاه پیاده خواهید شد. و حضرت امام هادی علیه السلام تشریف آوردند و جماعت چون نظرشان به جمال حضرت افتاد، همگی به احترام او پیاده شدند و از تاثیر معنوی امام بر خود و جلال و جذبه ایشان تعجّب کردند. در صبح درخشان و زیبایی در خانه امام جواد علیه السلام فرزندی پاک به دنیا آمد که با قدوم مبارکش زمین را نورانی ساخت. با تولد امام دهم غنچه های علم و معرفت و ایمان شکفت و دل های مؤمنان شاد شد. زمین و زمان بار دیگر شاهد میلاد با سعادت فرزندی از سلاله پاک پیغمبر صلی الله علیه و آله بود. امام علی النقی علیه السلام نمونه کامل پرورش نبوی بودند و سیرت ایشان همان سیرت امامان گذشته و راه و روشِ رسول اللّه صلی الله علیه و آله بود. ابوهاشم می گوید: متوکل محلی بنا کرده بود که در آن جا افراد به ملاقاتش می آمدند و در ان پنجره های مشبک قرار داده بود و کبوتران و مرغان آوازخوان و انواع پرندگان را نگهداری می کرده، به طوری که نه متوکل صدای کسی را می شنیدند و نه کسی صدای او را. لیکن چون حضرت امام هادی علیه السلام وارد آن مجلس می شد، پرندگان ساکت می شدند و هیچ صدایی شنیده نمی شد و هنگامی که حضرت خارج می شدند دوباره شروع به خواندن می کردند. این موضوع برای متوکّل دردناک بود که حتی مرغان هوا نیز به مقام الهی حضرت هادی علیه السلام واقف اند. شبی متوکل امام هادی علیه السلام را به بزم شرابخواری خویش احضار کرد. متوکل در صدر مجلس مشغول میگساری بود و امام علیه السلام را در کنار خود جای داد. متوکل برای تحقیر آن بزرگوار با کمال بی شرمی جام شرابی که در دست داشت به امام علیه السلام تعارف کرد. چون امام مقاومت و نکوهش کردند، متوکل به ایشان گفت: پس شعری بخوان و مجلس ما را رونق ده. او نمی دانست که صاعقه های آتش بار سخنان امام بر سرش فرو می بارد. امام علیه السلام شروع به خواندن اشعار عبرت انگیز و هشدار دهنده ای فرمودند که در آن از منزل نهایی ستمکاران و شهوت پرستان و سرانجام شرابخواران یاد کردند و چنان تصویری در برابر چشمان شان ترسیم فرمودند که مستی از سرشان پرید عیش شان منغّص شد. بعضی از اشعار عبرت انگیز امام هادی (ع) که با هدف روشن ساختن عاقبت جایگاه ستمگران است بدین ترتیب است .آنان در قله های مرتفع منزل گزیدند و مردان مسلح را به پاسداری از آن منازل گماشتند.لیکن آنان را از گزند مرگ حتمی نجات نداد و از آن کاخ ها و قله های سر به فلک کشیده با فلاکت و بدبختی به دورن گودال مرگ فرود آمدند. سپس فریادی برخاست و بانگ زد: کجا رفتند آن تاج ها و زینت ها و آن شکوه و شوکت؟ کجا رفتند آن چهره های نازپرورده ای که در پس پرده های رنگارنگ، خویشتن را از دیگران ممتاز ساختند؟ سرانجام قبر آنان را رسوا ساخت و آن چهره های شاداب و نازپرورده جولانگاه کرم های زمین شد. آنان مدت درازی در دنیا خوردند و آشامیدند، لیکن امروز غذای کرم ها و حشرات زمین شدند. تمام عمر خود را در دنیا به ساختن منازلی صرف کردند که آن ها را از گزند طوفان حوادث ایمن سازد، لیکن با شنیدن بانگ کوچ آن خانه ها و اهل و عیال را ترک گفتند و رفتند…. ابوهاشم از اصحاب امام هادی علیه السلام می گوید: چنان سختی معیشتی به من روی آورد که چاره ای جز اظهارنیاز به پیشگاه سرور سخاوتمندان، امام هادی علیه السلام نداشتم. به حضور امام شرف یاب شدم. تا نشستم فرمودند: ابوهاشم توانایی به جا آوردن سپاس یک از نعمت های الهی را داری؟ من نتوانستم پاسخ بگویم. امام علیه السلام شروع به شمردن نعمت های الهی کردند و فرمودند: آیا از این که خداوندبه تو توفیق ایمان عنایت فرموده و به سبب آن بدنت را از آتش دوزخ مصون داشته، یا از این که نعمت عافیت و سلامت یا نعمت قناعت به تو عنایت فرموده و تو را از ذلت و حقارت مصون داشته است، از او سپاسگذاری می کنی؟ سپس سفارش فرمودند که صد دینار به من بدهند؟! امام هادی علیه السلام دارای پنج فرزند به نام های ابومحمد معروف به ـ حسن عسگری علیه السلام ـ، محمد بزرگترین آنان، حسین، جعفر و دختری به نام عایشه بود. امام هادی علیه السلام زندگی ساده و بی آرایشی داشت. همیشه با مردم و در عمق اجتماع بود. ایشان نمونه انسان کامل بودند. زید بن علی بن الحسین می گوید: در سامرا به بستر بیماری افتاده بودم و سخت در تاب و تب و اضطراب به سر می بردم. در دل شب طبیبی به بالینم آوردند و نسخه ای برای من نوشت که به دست آوردن آن در شب امکان نداشت. تصمیم گرفتیم که صبح آن را تهیّه کنیم. ولی درد همچنان به شدّت مرا می آزرد. وقتی پزشک رفت دیدم خدمتکار امام هادی علیه السلام وارد شد و با خود کیسه ای همراه داشت. وقتی کیسه را باز کرد، دیدم همان دوایی است که دکتر سفارش کرده است. خدمتکار امام گفت: ابوالحسن علیه السلام به شما سلام می رساند و می فرماید این دارو را به این ترتیب میل کنید، شفا خواهید یافت. من طبق دستور امام رفتار کردم و شفا یافتم. ایوب پسر نوح می گوید: به امام هادی علیه السلام نوشتم من در انتظار مولودی هستم. از شما درخواست می کنم که دعا فرمایید خداوند متعال پسری به من عطا کند. امام در پاسخ مرقوم داشتند هنگامی که نوزاد به دنیا آمد، نام او را محمد بگذار. خداوند متعال به من پسری عنایت فرمود که نامش را مطابق فرموده امام علیه السلام محمد گذاشتم. یحیی پسر زکریا می گوید: من در انتظار نوزادی بودم. به امام هادی علیه السلام نوشتم دعا فرمایید که آن نوزاد پسر باشد. امام در پاسخ نامه من مرقوم داشتند بسا از دختران بهتر از پسرانند. پس از مدتی خداوند متعال به من دختری عنایت فرمود. رسم متوکل این بود که هر وقت امام هادی علیه السلام وارد می شدند، فوق العاده احترام می کرد. حتی دستور داده بود که همه در مقابل او متواضع باشند. روزی حسودان به متوکل گفتند که تو به دست خود خلافت را از میان می بری. متوکل فرمان داد کسی به حضرت احترام نکند. حضرت بعداز چند لحظه وارد شدند. اما این بار هم همه احترام گذاشتند و استقبال کردند. وقتی حضرت رفتند همه از خود می پرسیدند چه شد؟ چرا بلند شدی و چرا استقبال کردی؟ کاتب معتز می گوید: شبی پیش متوکل رفتیم و او را غضبناک دیدیم. او به چند نفر از غلامان خود امر کرد که حضرت هادی علیه السلام را بیاورند. مرتب زیر لب می گفت او را می کشم، بدن او را می سوزانم. ناگهان حضرت با کمال شهامت و وقار وارد شد. متوکل به استقبال رفت، تواضع کرد، صورت حضرت را بوسید و پهلوی خود نشاند و پرسید این وقت شب کجا بودید؟ حضرت فرمودند: تو دنبالم فرستاده ای. گفت: دروغ گفته اند و آن گاه حضرت را بدرقه کرد. روزی متوکل در مجلس خود برای اعتراف گرفتن از امام هادی علیه السلام پرسید: فرزندان پدرت درباره عباس بن عبدالمطلب چه نظری دارند؟ امام علیه السلام فرمودند: شمای خلیفه بگویید که فرزندان پدرم در مورد کسی که خداوند اطاعت فرزندان او را بر مردم واجب کرده است، چه نظری دارند. متوکل از این پاسخ خوشحال شد و گمان کرد امام از خاندان بنی عباس تعریف کرد. در صورتی که هدف امام از این جمله این بودکه به خلیفه برساند خلافت و ولایت خاندان رسالت از جانب پروردگار عالم تعیین شده است و خلافت آنان همانند دیگر حکومت ها نیست. حضرت امام علی النقی علیه السلام و فرزندش امام حسن عسگری علیه السلام را در سامرا نگاه داشتند. چون آن مکان مرکز ارتش عباسی تا عصر متوکل بود. آن دو بزرگوار را عسگری نام نهادند. منابع: 1- علامه طبرسي ، اعلام الوري ، ص 355 2- شيخ مفيد ، الارشاد ، ص 327 3-علامه مجلسي ، بحار الانوار ، ج 50 ، ص200 4- علي بن عيسي الاربلي ، کشف الغمه ، ج 3 ، ص 184
میلاد فرخنده
محل ولادت
نام و القاب حضرت
مادر حضرت هادی علیه السلام
دانش امام هادی علیه السلام
سیمای حضرت هادی علیه السلام
عرض تبریک به امام زمان
تسلط بر زبان های گوناگون
نشانه ای از نفوذ در دل ها
مذمت روزگار
جدال و برتری جویی
جاذبه معنوی امام علی النقی علیه السلام
مولودی از سلاله پاک پیغمبر
مقام الهی حضرت امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام و مجلس بزم
اقتباسی از اشعار امام هادی علیه السلام
جود و بخشش و تقویت اراده
فرزندان امام دهم علیه السلام
راه و رسم امام علیه السلام
داروی یک بیمار
نام او را محمد انتخاب کن
بهتر از پسر
احترام به حضرت هادی علیه السلام
متوکل و امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام در مجلس متوکل
چرا عسگری گویند؟
عید کمال دین
علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
عید غدیر بر شما مبارک.
شهادت مسلم پیش آهنگ کربلا
پیش آهنگ کربلا
سلام بر حسین علیه السلام ، سلام بر زیبایی و ستایش خوبی و گشودن پنجره ای رو به بهشت و هم نوایی با فرشتگان آسمانی است.
سلام بر حسین علیه السلام را 72 تفسیر می باید نوشت که آیینه شکسته کربلا در 72 تن تکثیر شده و جان های زلال در آن تجلّی یافته بود.
سلام بر حسین علیه السلام ، سلام بر سفیر خداوند عشق، مسلم بن عقیل است؛ هاشمی زاده حسینی که چاووش خوان کاروان کربلاست و پیام آور ایثار و شهادت؛ شمشاد قدی که در مهمانی خیانت و در فریب دوازده هزار نامه تزویر در هراس نان و جان، جسم غرق به خونش بر بام دارالاماره کوفه درخشید.
سلامت باد ای غریب کوفه که در بزم شهادت، دلواپسی هایت، غربت حسین علیه السلام بود و خیانت کوفیان زراندیش. ای سفیر آزادگی! خون تو پیش آهنگ سفری سرخ شد که در کربلا اقامت گرفت.
در مکتب پدر
مسلم در خانه ای بالندگی یافت که پدرش، عقیل بن ابی طالب، از بزرگان و اندیشمندان عرب و مورد مهر و عطوفت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. عقیل، نَسَب شناسی بزرگ بود که همگان به مقام در خور شأنش آگاه بودند. او دانشمندی سیاستمدار بود که در پیکار با دشمنان اسلام و رسوا ساختن ایشان، از بیان سخن حق ابایی نداشت و همین امر، موجب ترس و هراس باطل اندیشان زورگو از وی گردیده بود. از دیگر ویژگی های مهم عقیل که از او شخصیتی ممتاز ساخته بود، امام شناسی و پیروی و پشتیبانی او از ولایت و رهبری برادر ارجمندش، علی بن ابی طالب علیه السلام است. گفتار عتاب آمیز عقیل با منکران ولایت علی علیه السلام ، خود، گواه این مطلب است آنجا که گفت: «ای اهل شام! برادرم را دیدم که دین خود را بر دنیا ترجیح داده بود و از خداوند بر خود بیمناک بود و در راه خدا از هیچ ملامتی اندیشه نمی کرد.» مسلم با فراگیری چنین آموزه هایی از مکتب پدر، توانست به مجاهدی پولادگر و پیرو ولایت امام زمان خود تبدیل شود.
مقام مسلم
مسلم بن عقیل، مردی خردمند، آگاه، شجاع و جوان مرد بود. فضیلت های اخلاقی او از همه جنبه های زندگی اش آشکار است. او به راستی خون امیرمؤمنان علی علیه السلام و حمزه و جعفر و حسین علیه السلام را در رگ های خویش داشت. مسلم و خاندان او از صدر اسلام، در تمامی حوادث در کنار عترت پیامبر، بودند. عنایت ویژه خاندان وحی و نبوّت به این جوان هاشمی، بی دلیل نیست و این، برگرفته از مقام والای او در نظر پیامبر و اهل بیت پاک اوست، به گونه ای که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سال ها پیش از تولد مسلم بن عقیل، او را ستود و به حضرت علی علیه السلام فرمود: « فرزند عقیل در راه دوستی فرزند تو به شهادت می رسد و مؤمنان بر او می گریند و فرشتگان مقرّب الهی بر او درود می فرستند».
ازدواجی فرخنده
مسلم از دوران کودکی تا پایان عمر پربرکتش، با عشق و محبت به فرزندان زهرا علیهاالسلام زندگی کرد و با کسی جز آنان مأنوس نبود. از این رو، با ورود به مکتب انسان ساز علی علیه السلام و خانه پرمهر و نورانی اش، از سرچشمه دانش، تقوا و یقینِ عموی بزرگوار خود سیراب گشت و صفات حیدری را از آن امام هُمام الهام گرفت. این عشق و محبت مسلم به خاندان علی علیه السلام ، زمانی ریشه دارتر شد که امام علی علیه السلام با توجه به شناخت و آگاهی که از توانایی های شگفت برادرزاده خود، مسلم بن عقیل داشت، او را به همسری دخترش، رقیه درآورد. ارمغان این ازدواج مبارک، پسری به نام عبداللّه است که در کربلا، پیرو راه پدر ارجمندش، در دفاع از حریم ولایت امام حسین علیه السلام به شهادت رسید.
شجاعت مسلم
فراگیری علوم و معارف از مکتب علی علیه السلام ، مجاهدی مقاوم از مسلم ساخته بود که شجاعتش را همگان می ستودند. بلاذری، تاریخ نگار معروف در این باره می نویسد: «مسلم بن عقیل، از مردترین فرزندان عقیل و شجاع ترین آنان بود.» واقدی نیز مسلم بن عقیل را همراه برخی از بنی هاشم در شمار فاتحان شهر بهنسا دانسته است. بر اساس همین شایستگی ها و رشادت های وصف ناپذیر مسلم بود که حضرت علی علیه السلام ، او را به همراه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عبداللّه بن جعفر، به فرماندهی جناح راست سپاه خود در صفّین گمارد. این انتصاب، به خوبی نشان دهنده تأیید شایستگی و شجاعت او از سوی امیرمؤمنان علی علیه السلام است.
پیرو ولایت
مسلم بن عقیل، مجاهدی راستین بود که هیچ گاه در طرفداری از دین حق از پا ننشست. او در زمان حکومت علی علیه السلام ، در رکاب آن حضرت در برابر ناکثان، قاسطان و مارقان در جمل، صفین و نهروان جنگید و در شهادت امیر ایمان در محراب کوفه، همراه دیگر مؤمنان، خون گریست. مسلم سپس هم دوش امام حسن مجتبی علیه السلام ، سستی و نامردی مسلمان نمایان زرطلب را به چشم سر دید که چگونه امام حسن علیه السلام را در برابر نیرنگ معاویه تنها گذاشتند و او را مظلومانه زهر جفا دادند و به شهادت رسانیدند. مسلم در همه این وقایع، با ایمانی استوار در جبهه حق و رویارو با کفر، ستیز کرد و باقی مانده عمر خویش را نیز فدای راه سرور آزادگان امام حسین علیه السلام ساخت. او همواره به عنوان یاری فداکار و یاوری دل سوز برای آن امام هدایت به شمار می آمد.
همراه با سالار شهیدان
یزید پس از مرگ پدرش، معاویه، از حاکم مدینه خواست از امام حسین علیه السلام برای حکومت ننگین خود بیعت بگیرد. امام که شهادت در راه خدا را بهتر از تن دادن به ذلت می شمرد، در اقدامی هوشمندانه، همراه فرزندان و اهل بیت و بستگان و یارانش، مدینه را به سوی مکه ترک کرد. مسلم بن عقیل هم که زندگی اش را وقف حسین علیه السلام کرده بود، به همراهی خانواده اش با کاروان حسینی وارد مکه شد. بزرگان و اشراف کوفه نیز که از ستم خاندان بنی امیه به تنگ آمده بودند، در نامه های بسیاری که برای امام فرستادند، از ایشان خواستند به کوفه بیاید و به پشتیبانی آنان، بنیاد ستم را برکند و حکومت حق را استوار سازد.
شایسته ترین فرد
در مدت اقامت امام حسین علیه السلام در مکه، حدود دوازده هزار نامه از کوفه برای ایشان فرستاده شد. امام در پاسخ دادن نامه ها درنگ می کرد، ولی پس از رسیدن آخرین نامه، از جای برخاست و میان رکن و مقام، دو رکعت نماز به جا آورد و از خداوند متعالی، نیکی طلبید. سپس مسلم بن عقیل را که برای سفر به کوفه برگزیده بود، نزد خود فراخواند و پاسخ نامه اهالی کوفه را به دستش سپرد و به سوی کوفه فرستاد. همچنین مسلم را به تقوا و پنهان داشتن امور و مهربانی و مدارا با مردم سفارش کرد.
گزینش مسلم بن عقیل به نمایندگی امام، بیانگر سیرت و سیاست والای امام حسین علیه السلام است که شخصی شجاع، خردمند، کارآزموده و آگاه به زمان را به کوفه می فرستد تا با مشاهده احوال آن دیار، شرایط را برای سفر امام به کوفه بررسی و آن حضرت را در تصمیم گیری راهنمایی کند.
آخرین سخن
امام حسین علیه السلام ، شخصیت مسلم را برای اهالی کوفه این گونه معرفی می کند: «من، برادر، پسر عمو و مورد اعتماد خاندانم را به سوی شما می فرستم.» این سخن امام، نشان دهنده اوج احترام آن حضرت به مقام والای مسلم بن عقیل است که عمر پربرکتش را در پیروی از ولایت و استواری دین حق گذراند. همچنین ایشان در وداع خویش با مسلم پیش از سفر به کوفه، در سخنی ژرف به او می فرماید: «من تو را به سوی کوفه می فرستم و آنچه را خدا درباره تو دوست می دارد و مورد رضایت اوست، انجام خواهم داد و امیدوارم من و تو در درجه شهیدان قرار گیریم».
مسلم در کوفه
مسلم، شب هنگام و پنهان از چشم مردم، وارد کوفه شد و بنا بر برخی نقل ها، به خانه مسلم بن عوسجه یا مختار بن ابوعبیده ثقفی رفت. به تدریج، شیعیان از حضور او در کوفه آگاه شدند و از هر سو به دیدن او آمدند و با او بیعت کردند، به گونه ای که شمار بیعت کنندگان به هیجده هزار نفر رسید. مزدوران بنی امیه با خبردار شدن از این موضوع، هر یک به شیوه ای، وضعیت کوفه را به یزید بن معاویه در شام گزارش دادند و او را از انسجام یافتن نهضت حسینی در کوفه ترساندند. به همین دلیل، یزید، عبیداللّه بن زیاد را به حکومت کوفه گماشت.
با ورود عبیداللّه به کوفه، عرصه بر مسلم و شیعیان سخت گردید. عبیداللّه با نیرنگ، فریب کاری و زر خرید کردن مردم کوفه، موفق شد بزرگان کوفه را که یاور مسلم بودند، زندانی یا شهید کند و گروهی را نیز با وعده های پوچ و گاه تهدید از اطراف مسلم دور سازد.
غریب کوفه
سیاست فریب و نیرنگ عبیداللّه به بار نشست و مسلم تنها و بی یاور گردید. شب هنگام تنها سی نفر از آن جمعیت انبوه به مسلم بن عقیل وفادار مانده بودند. مسلم، نماز مغرب را به جای آورد و سپس به سوی منطقه ای که قبیله کَنده در آنجا سکونت داشتند، حرکت کرد. هنوز به آنجا نرسیده بود که تنها ده نفر او را همراهی می کردند و هنگامی که بازگشت، تنهای تنها بود و در میان کوچه های کوفه، بی هدف حرکت می کرد. در این هنگام، خانه زنی نیکوکار به نام طوعه را پناه گاه خویش ساخت. طوعه فرزندی بدکار داشت که با آگاه شدن از وجود مسلم در خانه اش، مزدوران عبیداللّه بن زیاد را آگاه ساخت. سرانجام پس از به هلاکت رسیدن شماری از کارگزاران عبیداللّه به دست مسلم، این شیر بیشه اسلام را پس از عمری مجاهدت و ایثارگری، مظلومانه و غریبانه همچون سرورش حسین بن علی علیه السلام به شهادت رسانیدند و جسم پاکش را از بام دارالاماره به پایین انداختند.
13 آبان روز تسخير لانه جاسوسي
13 آبان در تاريخ انقلاب اسلامي ايران همواره روز تقابل حق و باطل بوده است. دقيقا به همين دليل يكسال پس از شهادت دانش آموزان در دانشگاه و درست در سالروز 13 آبان 58 ايران اسلامي شاهد جلوه ديگري از اين رويارويي ميان جبهه حق عليه باطل بود. در اين روز به يكباره به حيات سياسي مملو از خباثت امريكا و عملكرد سازمان جهنمي سيا در ايران خاتمه داده شد و مزدوراني كه پس از پيروزي انقلاب دائماً به فتنه انگيزي و ماجراجويي عليه نهضت اسلامي ايران مشغول بودند به گروگان گرفته شدند و لانه پر از فساد و جاسوسي آنان كه به اشتباه (سفارت) لقب گرفته بود، تعطيل گرديد.
اشغال لانه جاسوسي امريكا در تهران و گروگانگيري جاسوسان ديپلمات نماي كاخ سفيد، تنها يك حادثه سياسي در حد تعطيل شدن سفارتخانه يك كشور در كشور ديگر نبوده و بلكه آغاز تحول عميقي بود كه در خاورميانه و در سطح جهان در جهت عريان ساختن ماهيت پنهان شده زمامداران واشنگتن و گردانندگان سياست خارجي امريكا به وقوع پيوسته بود.
آيينه انقلاب
سيزده آبان از خاطره انگيزترين روزهاي انقلاب شكوهمند اسلامي است. شايد تاريخ معاصر ما روزي بدين اهميت و بزرگي كمتر به ياد داشته باشيد.
سيزدهم آبان زادروز انقلابي بزرگتر سالگشت تبعيد بينانگذار جمهوري اسلامي و روز دانش آموز است. هر يك از اين مناسبتها خودكافي است كه نظرها را به خود برگرداند و ديده ها را خيره كند.
روز دانش آموز است زيرا بيست و يك سال پيش در چنين روزي دانش آموزان انقلابي توانستند گوهر دانش و آموزندگي را در آيينه حماسه و دليري بتابانند و غبار خودباختگي را از سيماي مدرسه بروبند. راه از مدرسه تا خيابان را چنان پيمودند كه رزمندگان بي باك جبهه ها را در مي نوردند و در برابر آهنگهاي آتشبار ستم چنان صف آرايي كردند كه كوهها بر فراز دشتهاي تفتيده كويري آشيانه فساد و لانه جاسوسان را سيزدهم آبان از هم گسيخت. بيست سال پيش دانشگاهيان دين باور به پيروي از امام نور ديواره هاي نفاق و خيانت را فرو ريختند و شمعي فروزانتر از شمع نخست در ميانه جنگ و كاراز افروختند.
سيزدهم آبان شاهد وداع امت با امام خود براي سالياني چند بود. آن روز را سيزدهم آبان بخوبي در ياد دارد. خادمان بيمزد و منت بيگانگان به گرد خانه اي جمع آمدند كه آشناترين نام را براي دلسوختگان اسلامي داشت و شيداترين نغمه ها را در گوش انسانهاي مومن زمزمه كرده بود. خميني (ره) را در ازدحام آهن و پولاد تا بيرون از مرزهاي جغرافياي ايران دور كردند اما مرام و نام خميني را براي هميشه در دل مرد و زن و مسلمان ايراني جاودانه كردند.
شهادت امام باقر(علیه السلام)
السلام علیک یا محمد بن علی، ایها الامام الباقر، یابن رسول الله
هفتم ذی الحجه سالروز شهادت امام مومنان و پنجمین پیشوای عطوف شیعیان،امام محمد بن علی
الباقرعلیهم السلام را به محضر آقا امام زمان عجل الله تعالی ظهوره و عموم شیعیان جهان تسلیت
عرض می کنیم.
دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
عیدقربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس
عید قربان عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از قادر یکتا برشما تهنیت باد.
دهم ذی الحجه ،روز آزمون الهی
روز دهم (روز عيد قربان) روز عيد قربان از اعياد مهمّ اسلامى است. اين روز يادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهيم(عليه السلام)در برابر پروردگار خويش است، آن جا كه فرمان حق براى ذبح اسماعيل صادر شد، و ابراهيم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجراى اين فرمان شد و اسماعيل را به قربانگاه برد و كارد بر حلقومش نهاد، ولى ندايى رسيد كه اى ابراهيم از عهده اين آزمون الهى برآمدى! دست نگهدار كه فرمانبردارى خويش را به درستى اثبات كرده اى.
جبرئيل همراه با «قوچى» فرود آمد و ابراهيم آن را قربانى كرد، و سنّت قربانى در منا از آن روز برقرار شد، اين روز، روز عيد و خوشحالى و سرور است. زيرا علاوه بر اين كه بنده اى مخلص از آزمونى دشوار، سربلند بيرون آمد و بندگى خويش را در پيشگاه خداى بزرگ ثابت كرد، گروه عظيمى از بندگان مخلص خدا به او تأسّى جسته، به زيارت خانه خدا مى شتابند و مراسم منا و از جمله، قربانى را انجام مى دهند.
روز عيد قربان از اعياد مهمّ اسلامى است. اين روز يادآور اخلاص و بندگى حضرت ابراهيم(عليه السلام)در برابر پروردگار خويش است، آن جا كه فرمان حق براى ذبح اسماعيل صادر شد، و ابراهيم آن بنده فرمانبردار خداوند آماده اجراى اين فرمان شد و اسماعيل را به قربانگاه برد و كارد بر حلقومش نهاد، ولى ندايى رسيد كه اى ابراهيم از عهده اين آزمون الهى برآمدى! دست نگهدار كه فرمانبردارى خويش را به درستى اثبات كرده اى.
جبرئيل همراه با «قوچى» فرود آمد و ابراهيم آن را قربانى كرد، و سنّت قربانى در منا از آن روز برقرار شد، اين روز، روز عيد و خوشحالى و سرور است. زيرا علاوه بر اين كه بنده اى مخلص از آزمونى دشوار، سربلند بيرون آمد و بندگى خويش را در پيشگاه خداى بزرگ ثابت كرد، گروه عظيمى از بندگان مخلص خدا به او تأسّى جسته، به زيارت خانه خدا مى شتابند و مراسم منا و از جمله، قربانى را انجام مى دهند.
اعمال روز عيد قربان:
براى عيد قربان اعمالى چند نقل شده است:
1ـ غسل كردن است كه به گفته مرحوم «علاّمه مجلسى»، غسل در آن روز سنّت مؤكّد است تا آن جا كه بعضى از علما آن را واجب دانسته اند.(1)
2- نماز عيد قربان است و نحوه انجام آن، به همان كيفيّتى است كه در نماز عيد فطر گفته شد، و نماز عيد قربان در زمان غيبت امام(عليه السلام)مطابق مشهور فقهاى عظام، سنّت مؤكّد است.(2) (خواه به صورت جماعت خوانده شود يا فرادى)
3-مستحب است دعاهايى را كه پيش از نماز عيد و قبل از آن وارد شده است بخواند. به فرموده مرحوم «علاّمه مجلسى»، بهترين دعاها،دعاى چهل و هشتم «صحيفه كامله سجّاديه» است كه اوّلش اين است: أللّهُمَّ هذا يَومٌ مُبارَك و اگر دعاى چهل و ششم را نيز بخواند بهتر است.(3)
4ـ خواندن دعاى ندبه در اين روز و ساير اعياد مستحبّ است.(4)
5-قربانى كردن در اين روز براى همه مستحبّ مؤكّد است و بسيار سفارش شده است، تا آن جا كه برخى از علما آن را بر كسانى كه توانايى دارند واجب دانسته اند و مستحب است بعد از نماز عيد، كمى از گوشت آن بخورد.(5)
و نيز مستحبّ است هنگام قربانى اين دعا را كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است بخواند:
وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الاَْرْضَ، حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما أنَا
من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمان ها و زمين را آفريده; من در ايمان خود خالصم و
مِنَ الْمُشْرِكينَ، إنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ
از مشركان نيستم. نماز و قربانى و زندگى و مرگم براى خداوندى است كه پروردگار
الْعالَمينَ، لا شَريكَ لَهُ، وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ. اَللّهُمَّ مِنْكَ
جهانيان است. شريكى براى او نيست. من به اين برنامه مأمور شدم و از مسلمانانم. خدايا از تو و
وَلَكَ، بِسْمِ اللّهِ وَاللّهُ اَكْبَرُ. اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّى.(6)
براى توست. به نام خدا و خداوند بزرگتر است. خدايا از من قبول فرما.
(البتّه اگر به نيّت چند نفر قربانىِ مستحب انجام شود، بگويد: اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا)
بسيار مناسب است افراد توانگر، در اين روز قربانى نمايند و اكثر آن را به فقرا و نيازمندان انفاق كنند و به همسايگان و آشنايان نيز بدهند.
در روايتى است كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: امام على بن الحسين و امام باقر(عليهم السلام) گوشت قربانى را سه قسمت مى كردند; يك قسمت آن را به همسايگان مى دادند و يك قسمت آن را به نيازمندان و قسمت سوم را براى اهل خانه نگه مى داشتند.(7)
6- تكبيرات مشهور زير را بگويد; براى كسانى كه در اين ايّام توفيق حضور در مراسم حج و صحراى «منى» را دارند، بعد از پانزده نماز اين تكبيرها را مى خوانند; از نماز ظهر روز عيد، شروع كرده تا نماز صبح روز سيزدهم; ولى كسانى كه در آن جا نيستند، بعد از ده نماز آنها را مى خوانند، از نماز ظهر روز عيد آغاز نموده، تا نماز صبح روز دوازدهم، و آن تكبيرها مطابق روايت كتاب شريف «كافى» چنين است:
اَللهُ اَكْبَرُ، اَللهُ اَكْبَرُ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَكْبَرُ، اَللهُ اَكْبَرُ، و للهِِ الْحَمْدُ، اَللهُ اَكْبَرُ عَلى
خدا بزرگتر از توصيف است معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر است و ستايش خاص خداست خدا بزرگتر است بر آنچه
ما هَدانا; اَللهُ اَكْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهيمَةِ الاَْنعامِ; وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما أبْلانا.(8)
ما را راهنمايى كرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزيمان كرد از چهار پايان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستايش خاصّ خداست براى آن كه آزمود ما را.
حدّاقل اين تكبيرها را بعد از نماز در اين ايّام، يكبار بگويد ولى اگر تكرار نمايد، بهتر است، و حتّى اگر بعد از نوافل نيز بگويد خوب است.(9)
**********************************
1- زادالمعاد، صفحه 319.
2- همان مدرك.
3- همان مدرك.
4- همان مدرك، صفحه 320.
5- همان مدرك.
6- زاد المعاد، صفحه 321 .
7- اقبال، صفحه 451.
8-كافى، جلد 4، صفحه 517، حديث 4.
9- زادالمعاد، صفحه 323.
ازدواج دو نور
ازدواج:
عمر و ابوبکر خواستار ازدواج با فاطمه بودند، اما محمد پیشنهاد ازدواج آنها را نپذیرفت و میگفت که «امر او با خدا است». علی به سبب فقرش جرأت پاپیش گذاشتن نداشت و این محمد بود که کار را بر علی آسان نمود. محمد به او گفت که علی صاحب زرهی است که اگر آن را بفروشد میتواند پول کافی برای مهر فاطمه تهیه نماید. علی با فروش زره و وسایلی دیگر و شتر یا میش حدود ۴۸۰ درهم فراهم نمود که مبلغ خیلی معمولی بود. به توصیه محمد یک سوم تا دو سوم مبلغ خرج عطریات شد و بقیه صرف خرید ضروریات منزل گردید. آنگاه محمد فاطمه را از قولی که به علی داده بود آگاه نمود. بگفته ابن سعد، فاطمه چیزی نگفت و محمد این را نشانه رضا دانست. به روایتی از شیخ مفید و شیخ طوسی در ۱ ذیحجه سال دوم هجرت رسول خدا فاطمه را به علی تزویج کرد و به روایت دیگر ۶ ذیحجه بودهاست.
علی مسکنی نه چندان دور از محمد برای فاطمه ساخت. اما فاطمه خانه ای نزدیکتر به پدر از علی خواست و به همین سبب یکی از اهالی مدین بنام حارثه ابن النعمان خانه خود را به زوج جوان بخشید.
زندگی زناشویی با علی:
نویسندگانی مانند البلاذری در کتاب الانساب، ترمذی، بخاری در صحیح بخاری و یا احمد بن حنبل در کتاب مسند نقل میکنند که زندگی فاطمه با علی همراه با اختلافات و کشمکشهایی بین این زوج بود و رفتار علی با فاطمه همراه با «شدة» و «غلاظ» بودهاست. در این موارد فاطمه برای شکایت پیش محمد می رفت و در چندین مورد محمد مجبور به دخالت شد. به گفته ورنا كلم (منقول از طبقات ابن سعد)، فاطمه یك بار از درشتی كلام علی (شده) به پدرش برای میانجی گری رجوع كرد كه در نتیجه آن علی سوگند یاد كرد دیگر كاری خلاف میل فاطمه انجام ندهد. جدی ترین اختلاف علی و فاطمه زمانی بود که بنوهشام ابن المغربه از قبیله قریش به علی پیشنهاد کرد تا با یکی از دخترانش ازدواج نماید. علی پیشنهاد را رد نکرد ولی هنگامی که خبر به محمد رسید محمد به دفاع از فاطمه پرداخت و گفت «فاطمه پاره تن من است» و «هرکس فاطمه را بیازارد مرا آزرده است». به نظر می رسد که همزمان علی از جُوَیر، دختر ابوجهل، خواستگاری کردهبود. در این هنگام محمد در بالای منبر اعلام کرد که او تنها در صورت طلاق دادن فاطمه میتواند با دختر ابوجهل ازدواج کند. همچنین یکی از تعابیر لقب ابوتراب (از القاب علی) این است که روزی پس از مجادله با فاطمه، علی بجای پاسخ به خشم فاطمه خاک بر سر خویش پاشانده است. پیامبر با دیدن این صحنه علی را ابوتراب نامید. در علل الشرائع شیخ صدوق، (قرن چهارم هجری) به دو سوتفاهم که سبب قهر فاطمه و شکایت بردن فاطمه به نزد محمد شد، اشاره میکند. از جمله موضوع خواستگاری که باعث یکی از این دو سوتفاهمها بود را از قول جعفر صادق دروغ یک «شقی» ذکر می كند. به گفته جعفر شهیدی اگرچه موضوع میانجیگری محمد میان علی و فاطمه، در نوشتههای تاریخنویسان امروزی و در منابع اولیه (هم در منابع سنی، هم در منابع شیعه) آمدهاست، علمای شیعه همچون مجلسی و صدوق احتمال صحت این روایات را پائین دانستهاند. از دید آنان منش علی و فاطمه با یکدیگر چنان نبوده که میانشان چنان رنجشی رخ دهد که نیاز به میانجی افتد. به نوشته جعفر شهیدی، نسبت اختلاف میان علی و فاطمه بدان حد که کار به داوری محمد میان آنان بینجامد با اعتقاد شیعیان مبنی بر عصمت علی و فاطمه مغایرت دارد. جعفر شهیدی سندیت ماجرای خواستگاری را نیز «ضعیف» و «بدون پایه استوار» میداند، چرا که اصل روایت آمده در منابع اولیه همچون صحیح بخاری، متعلق به مِسوَر بن مَخرَمه است. راوی در آن زمان کودک بوده و الفاظی را به کار میبرد که اشاراتی نامنطبق با دانستهها دارد. (مثلاً زنده بودن ابوجهل در زمان ماجرا)؛ همچنین از دید شهیدی چنین روایتی که شِکوِهٔ محمد را از علی را با سخنرانی در میان عموم نشان دهد باید در منابع شایعتر از این باشد.
فقر و تنگدستی در سالهای اول ازدواج :
دلیلی وجود ندارد که احادیث در مورد فقر فاطمه و علی را رد کرد. اما این فقط مربوط به سالهای اول ازدواج آنها بود. یعنی دورهای که بسیاری از اعضای جامعه مسلمانان به مانند علی و فاطمه فقیر بودند. تنها پس از فتح خیبر بود که دوران فقر این زوج تمام شد. زیرا آنها توانستند بعنوان یکی از مسلمانان نمونه، سهمی از محصولات این واحه ثروتمند دریافت نمایند.
تسبیحات فاطمه:
در سالهای اول ازدواج علی پول کمی کسب میکرد. او از چاه آب میکشید و مزارع دیگران را آبیاری میکرد. فاطمه نیز خود خدمتکاری نداشت و خود غلات را با دست آسیاب میکرد و بر اثر کار دستانش تاول زده بود. روزی علی خبر دار میشود که پیامبر چند برده دریافت کردهاست. علی فاطمه را میفرستد تا یکی از این بردهها را از پدرش دریافت نماید. فاطمه پیش پدر میرود اما در خود این را نمیبیند که چنین درخواستی نماید. سرانجام علی خود به همراه فاطمه راهی منزل پیامبر میشود، اما در خواست او از طرف پیامبر رد میشود. پیامبر به آنها گفت که «او نمیتواند اجازه دهد که اصحاب صفه از گرسنگی رنج بکشند» و «من باید بردهها را بفروشم و پول آنها را صرف کمک به آنها کنم». پیامبر در عوض تسبیحی که به تسبیح فاطمه زهرا معروف است را به زوج جوان میآموزد. گویند علی هیچگاه پیش از خواب، گفتن این تسبیح را ترک نمیکرد. جعفر صادق امام ششم شیعیان درباره تسبیح فاطمه زهرا فرمودند: «چون به خوابگاه خود رفتی، سی و چهار بار الله اکبر، سی و سه بار الحمد لله و سی و سه بار سبحان الله بگو و آیة الکرسی و دو سوره معوذتین را با ده آیه اول سوره صافات و ده آیه از آخرش بخوان . منابع: **زندگانی حضرت زهرا نوشته سید جعفر شهیدی ،ص ۱۹ **علامه مجلسی، جلاء العیون (تاریخ چهارده معصوم علیهم لسلام)، تحقیق سید علی امامیان، انتشارت سرور، ۱۳۸۳، شابک: ۳-۳-۹۱۴۶۷-۹۶۴ **ابوصادق سلیم بن قیس هلالی، اسرار آل محمد علیهم السلام ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی، اولین کتاب حدیثی و تاریخی از قرن اول هجری، ترجمه اسمائیل انصاری زنجانی، قم: دلیل ما، ۱۳۸۱، شابک: ۳-۴۹-۷۵۲۸-۹۶۴ **عدنان درخشان، عبور از تاریکی: پژوهشی در غصب اموال صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیها سلام در سال یازدهم هجری، تهران:مرکز فرهنگی و انتشاراتی منیر، ۱۳۸۵، شابک: ۳-۷۵-۷۹۶۵-۹۶۴
حقیقت عشق
عشق حقیقی چیست؟
کلمه عشق از «عشقه » گرفته شده است . عشقه گیاهی است که در فارسی، پیچک نامیده می شود . عشقه کنار ریشه درخت رشد می کند و به دور تنه درخت می پیچد; به طوری که تنه درخت را کاملا می پوشاند . عشقه، روز به روز رشد می کند و در مقابل، درخت کم کم برگ هایش زرد و شاخه هایش پژمرده می شود و در نهایت، خشک می گردد . عشق حقیقی نیز با جسم انسان چنان می کند که عشقه با درخت . وقتی انسانی به عشق مبتلا شد، پیچک عشق در وجود او رشد می کند . هر چه عشق افزایش می یابد، از تناوری درخت جسم کاسته می شود و در عوض، بر شکوفایی و طراوت روح انسانی افزوده می شود . عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تهی و پر ساخت ز دوست اجزای وجود من همه دوست گرفت نامیست ز من بر من و باقی همه اوست (1)
عشق حیوانی شهوت است; نه عشق، به تعبیر نظامی:
عشق آئینه بلند نور است شهوت ز حساب عشق دور است . گاهی انسان نسبت به انسانی دیگر یا مالی یا چیز دیگری محبت بسیار پیدا می کند و چهره اش زرد می گردد و به اصطلاح، عاشق او می شود . چنین حالتی شهود (عشق مجازی) است; نه عشق حقیقی . نظامی می گوید: لیلی مریض شد و در دوران بیماری که طراوت خود را از دست داد، مادرش برای شنیدن وصیت های پایانی او، بر بالینش حاضر شد . لیلی به مادرش گفت: پیام مرا به مجنون برسان و بگو اگر خواستی عاشق شوی، عاشق مثل من مباش که با یک تب تمام طراوت خود را از دست می دهد . عاشق کسی و چیزی باش که نه مریض شود و نه از بین برود، که او خداست . اگر کسی خدا را شناخت و عاشق او شد، به د یگری عشق نمی ورزد . در ادبیات عرفانی، معشوق حقیقی را «دل آرام » گویند; یعنی موجودی که وقتی دل به او رسید، بیارمد و آرام بگیرد . اگر انسان به کسی علاقه پیدا کرد و بعد از وصول به او، آرامش نیافت معلوم می شود عشقش به او حقیقی نبوده است و این همان معنای قرآنی آیه شریفه «الا بذکر الله تطمئن القلوب » است، که در ادبیات عرفانی وارد گردیده است . اگر ما شخصی یا چیزی را پیدا کردیم که بعد از وصول به او، نیارمیدیم و ندای «هل من مزید» سر دادیم، معلوم می شود آنچه دنبالش بوده ایم، رهزن است; نه معشوق حقیقی . معشوق حقیقی، ذات اقدس اله است، که انسان با لقای او به آرامش کامل می رسد . پی نوشت: 1) الانسان الکامل، تصنیف عزیزالدین نسفی، تصحیح و مقدمه ماریژان موله، ص 115- 112 . دوستت دارم خدای مهربونم…
|
حکایت
مردان حق:
بزرگی می گفت: عمری در طلب آن بودم تا مگر از مردان حق کسی یابم. شبی از شب ها به ورد و ذکر خویش مشغول بودم. ابلیس بیامد تا مرا وسوسه کند. عصا برگرفتم و رو بدو نهادم. مرا گفت: ای مدعی! عصا بینداز که من از تو نترسم. گفتم: پس از که ترسی؟ گفت: از مردان. گفتم: من از زمره مردان نی ام؟ گفت: نه. گفتم: پس ایشان کیانند؟ گفت: آنانند که در این ساعت، در مسجد، در بوستانِ خاطر خویش در جولانند.برخاستم و از زاویه بیرون رفتم و به شتاب رفتم. چون به مسجد رسیدم، از شکاف در نگریستم. چهل کس از عُبّاد و اوتادِ (پارسایان) روزگار دیدم سر به گریبانِ فکرت فرو برده و بر زِبَر (روی) هر یکی، قندیلی از نور آویخته، چون چشمِ من بر ایشان افتاد، یکی از ایشان سر برآورد و گفت: یا فلان! بازگرد که به دلالت ابلیس آمده ای و آن که به دلالت شیطان آید، به صحبت مردان، راه نیابد. چرا که خدای عزَّ و جلّ گفت: دلیل هدایتِ راه طالبان صراط مستقیم منم. اگر دلیلِ عنایتِ من نبودی، هرگز، طالب، به من راه نبردی. آن را که دلیل، شیطان باشد، به صحبت مردان، راه نیابد و آن را که دلیل، رحمان، بود، از حضرتِ قبول، محروم کی ماند.