آشنایی با مشاهیرحوزه های علمیه
آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی
ولادت
آيت الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي در سال 1278
هـ . ق. در شهرستان نهاوند ديده به جهان گش
ود. او كودكي را در دامن خانوادهاي مذهبي پشت سر گذاشت و در نوجواني وارد حوزة علمية نهاوند شد. وي دروس مقدماتي را نزد شيخ جعفر بروجردي و حاج ملا محمد سرهبندي آموخت، سپس به بروجرد هجرت نمود و دروس سطح را نزد شيخ آقا حسين شيخ الاسلام، آقا ابراهيم بن مولي حسن تويسركاني، سيد ابوطالب و ديگران فرا گرفت. آيت الله نهاوندي براي ادامة تحصيل به حوزة علميّة مشهد مقدس راه يافت و در درس شيخ عبدالرحيم بروجردي، آقا ميرزا سيد علي حائري يزدي و حاج شيخ محمد تقي بجنوردي مشهدي شركت كرد. وي مدتي نيز براي كسب دانش در اصفهان به سر برد، سپس به حوزة علمية تهران رفت و در مجلس درس حاج ميرزا حسن آشتياني، ميرزا عبدالرحيم نهاوندي و ميرزا محمد اندرماني حضور يافت. او در حوزة علميه تهران، فلسفه و علوم معقول را نزد ميرزا محمد رضا قمشهاي، ميرزا ابوالحسن جلوه و حيدر خان نهاوندي آموخت. سپس به عتبات عاليات هجرت نمود و در سامرا، در درس ميرزا محمد حسن شيرازي شركت كرد. او در سال 1308 هـ . ق به حوزه علمية نجف عزيمت كرد و در درس سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي، آخوند خراساني، شيخ محمد طه نجف، ميرزا حبيب الله رشتي، شيخ الشريعه اصفهاني، شيخ محمد حسن مامقاني، مولي لطف الله مازندراني و حاجي نوري (صاحب مستدرك) شركت كرد.[1]
آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) در مورد آيت الله نهاوندي چنين فرموده است:
او مهارت ويژهاي در علم حديث و مقدمات آن مانند علم رجال و علم درايه داشت. وي فقيهي اصولي و متكلمي مفسر بود. ايشان هم درس پدرم، علامه آيت الله سيد شمس الدين محمود حسيني مرعشي نجفي (متوفا: 1338 هـ . ق.) بود، و در درس بسياري از بزرگان شركت ميكرد.[2]
بازگشت به ايران
شيخ علي اكبر نهاوندي در اواخر ماه ذيقعده سال 1317 هـ . ق، به سبب مريضي، به ايران بازگشت و يك ماه و نيم در تبريز ماند، سپس به نهاوند رفت و تا نيمة ماه ذيحجه سال 1322 هـ . ق، در آن جا ماند؛ سپس در ابتداي محرم سال 1323 هـ . ق، به تهران رفت و 6 سال در تهران اقامت كرد.
او در سال 1328 هـ . ق، به مشهد رفت. وي در مسجد گوهرشاد نماز ميخواند و هر شب، بعد از نماز منبر ميرفت. سخنان ايشان تأثير به سزايي بر مردم ميگذاشت. او بيشتر عمرش را به نگارش كتاب سپري نمود.
اساتيد
1. ميرزا حبيب الله رشتي: وي دانشمند و محقق ژرفنگر و از بزرگ فقيهان جهان تشيّع بود كه زهدش زبانزد خاص و عام بود. ايشان صاحب دهها اثر ارزشمند در موضوعات مختلف ميباشد.
2. آيت الله شيخ ملاّ علي نهاوندي (مؤسس نهاوندي): وي از مراجع بزرگ تقليد شيعه و در علم اصول صاحب نظر بود. او به دليل سليقة خاصي كه در علم اصول داشت، به آيت الله موسس معروف بود. وي داراي تأليفات بسياري از جمله: تشريح الاصول الصغير، تشريح الاصول الكبير ميباشد.
3. سيد ابوالقاسم اشكوري، نويسندة كتاب جواهر العقول.
4. آخوند خراساني، نويسندة كتاب كفاية الاصول: او از مراجع بزرگ تقليد و مدرّس كم نظير حوزة علميّة نجف و از سلسله حماسه سازان تاريخ معاصر ايران بود. از وي تأليفات متعددي به جاي مانده است.
5. حاج ميرزا حسين خليلي تهراني.
6. شيخ محمد حسن مامقاني.
7. سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي، نويسندة كتاب العروة الوثقي و دهها اثر ارزنده ديگر: او از بزرگترين مراجع و علماي زمان خود بود.
8. شريعت اصفهاني (شيخ الشريعه).
9. شيخ محمد طه نجف.
10. حاج ميرزا حسين نوري: او يكي از بزرگان محدثين شيعه و نويسندة كتاب «مستدرك الوسايل و مستنبط المسائل» و دهها اثر ارزندة ديگر بود.
تأليفات
1. البنيان الرفيع (اخلاق ربيعي)
اين كتاب در قطع وزيري و در يك مجلّد به صورت چاپ سنگي و در 324 صفحه به چاپ رسيده است. تاريخ شروع نگارش اين كتاب سال 1337 هـ . ق. و تاريخ اتمام آن سال 1341 هـ . ق. است. اين كتاب در شرح احوال ربيع بن خثيم معروف به خواجه ربيع است و متشكّل از يك مقدمه و هشت باب و يك خاتمه است. باب اول: در ردّ اشكالاتي است كه به خواجه ربيع وارده شده است. باب دوم: در بيان قرائني است كه دلالت بر خوبي وي دارد. باب سوم: در بيان عبارات علماي علم رجال در مورد خواجه ربيع است و در باب چهارم: سخناني از خواجه ربيع آورده شده است. كه همگي دلالت بر نيكويي وي دارد و در باب پنجم: حكاياتي از او كه دلالت بر ممدوح بودن وي است، آمده و در باب ششم: صفات نيكوي او آورده شده است. باب هفتم: متضمّن حالات زهّاد ثمانيه (هشت زاهد بزرگ) است كه خواجه ربيع يكي از آنهاست و در باب هشتم: كيفيت بناي مقبرة خواجه ربيع و در خاتمه نيز آداب زيارت قبور مؤمن و صالحان آمده است.
2. جنّةُ العاليه و جعبةُ الغالية؛ نگارش اين كتاب در سه جزء و در سال 1341 هـ . ق. به اتمام رسيد و هر سه جزء در يك مجلّد به قطع رحلي و چاپ سنگي به چاپ رسيد. اين كتاب كشكولي است كه مطالب مختلف در آن شماره گذاري شده و هر جزء آن مشتمل بر 333 مطلب از مطالب مختلف كه شامل: حكايات، مواعظ، تفاسير غريبه، تأويلات عجيب، نصايح، منامات، معالجات و مناظرات و… است.
3. جنّتان مدهامّتان اين كتاب در قطع رحلي و در دو جزء به صورت چاپ سنگي به چاپ رسيده است. جزء اول (الجنة الاولي) 209 صفحه و جزء دوم (الجنّة الثانية) 206 صفحه است. جزء اول مشتمل بر 504 جوهره و جزء دوم مشتمل بر541 جوهره است.
هر جوهره از اين كتاب در مورد مسائل مختلفي از عقايد و اخلاق و عرفان و… است.
4. راحة الرّوح يا كشتي نجات؛ اين كتاب شرحي است برحديث شريف نبوي كه در كتابهاي شيعه و اهل سنت آمده است كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: مثل أهل بيتي كمثل سفينة نوحٍ من ركبها نجي و من تخلّف عنها غرق؛ اهل بيت من به مثابه كشتي نوحاند كه هر كس بر آن سوار شد، نجات يافت و هر كه از آن واماند، غرق گرديد.
اين كتاب به قطع وزيري و در 512 صفحه توسط كتاب فروشي جعفري، مشهد به چاپ رسيد. نگارش كتاب در سال 1341 هـ . ق. به پايان رسيد.
5. خزينة الجواهر في زينة المنابر، اين كتاب در سه بخش؛ اصول دين، فروع دين و اخلاق، نگارش يافته و در هر بخش، آيات، روايات، مواعظ و حكايات مربوط به آن بخش به ترتيب آورده شده است. اين كتاب مشتمل بر شرح و تفسير 40 آيه و 77 روايت و 80 موعظه و 200 حكايت است.
نگارش اين كتاب در سال 1336 هـ . ق. به پايان رسيد و به قطع وزيري و در 722 صفحه، از طرف انتشارات كتابفروشي اسلاميه به زيور طبع آراسته گرديده است.
6. گلزار اكبري و لاله زار منبري، اين كتاب در 114 فصل ـ به عدد سورههاي قرآن ـ تنظيم شده و هر فصل آن به«گلشن» نامگذاري گرديده است. در واقع، اين كتاب كشكولي است از مطالب مختلف، با اين تفاوت كه مطالب آن بر اساس موضوع هر گلشن و فصل، دسته بندي و مطالب هم سنخ در يك گلشن و پشت سر هم آورده شده است؛ برخلاف كشكولهاي رايج كه مطالب پراكنده در آن پشت سرهم و بدون باب بندي آمده است. اين كتاب در سال 1344 هـ . ق. نوشته شد و در چاپخانة حاج محمدعلي علمي به قطع وزيري و در 667 صفحه چاپ شده است.
7. انوار المواهب، اين كتاب در قطع رحلي و به صورت چاپ سنگي، در چهار جزء است كه در يك مجلّد به چاپ رسيده است. موضوع آن، مناقب و فضائل معصومين ـ عليهم السلام ـ است. جزء اول آن در فضائل و مناقب پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و جزء دوم در فضائل حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ و جزء سوم در مناقب امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ و جزء چهارم در مناقب و فضائل امام دوم تا امام يازدهم ـ عليه السلام ـ است.
تاريخ شروع اين تأليف سال 1334 هـ . ق. و تاريخ اتمام آن سال 1340 هـ . ق. است. مجموع صفحات اين كتاب 569 صفحه است.
8. العبقري الحسان في تواريخ صاحب الزمان (عج)، اين مجموع در قطع رحلي به صورت چاپ سنگي و در دو مجلّد به چاپ رسيده و در شرح احوال حضرت ولي عصر (عج) است. اين كتاب به گفتة مؤلف به منزلة جلد دوم كتاب انوار المواهب است. اين كتاب در پنج قسمت نگارش يافته و هر قسمت آن به «بساط» نامگذاري شده است.
9. جواهر الكلمات (جواهر الزواهر في شوارد النوادر) اين كتاب در قطع رحلي و و در دو جزء و به صورت چاپ سنگي به چاپ رسيده است.
10. وسيلة النجات و عناوين الجمعات في شرح دعاء السمات، اين اثر شرحي است بر دعاي سمات و داراي مقدمهاي است در مورد دعا و اهميت آن. 11. انهار النوائب في اسرار المصائب.
12. حاشية فرائد الاصول علي المبحث البراءة.
13. رسالة الحقيقة و المجاز.
14. وسائل العبيد الي مراحل التوحيد.
15. رشحة الندي في مسألة البداء.
16. صلاة المسافر (تقريردرس شيخ محمد طه نجف).
17. طور سينا در شرح حديث كسا.
18. الفتح المبين في ترجمة الشيخ علي الحزين.
19. الفوائد الكوفية في ردّ الصوفية.
20. كشف التطيه عن وجوه التسمية.
21. لمعات الانوار في حلّ مشكلات الآيات و الاخبار.
22. مفرح القلوب و مفرّج الكروب.
23. المواريث (تقرير درس سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي).
24. النفخات العنبريّة في البيانات المنبريّة.
25. اليد البيضاء في مناقب الامير و الزهرا ـ عليهم السلام ـ .
26. الياقوت الاحمر في من رأي الحجة المنتظر (عج).
27. سبع المثاني، در مناقب حسن اول تا حسن الثاني (پيشوايان دهگانه).
28. العسل المصفي في نكت اخبار مناقب المصطفي.
29. الكواكب الدّري في نكت اخبارمناقب امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ .[1]
توجه به ادبيات
حاج شيخ علي اكبر نهاوندي علاقه فراواني به شعر و قطعات ادبي و جملات و عبارات موزون اعم از ادبيات عرب و فارسي داشته. اين علاقه از ذكر و نقل اشعار فراوان و كلمات حكمت آموز در كتابهاي متعدّد ايشان، به وضوح مشاهده ميشود. او همواره در مقالات خويش، سعي در ارائة معاني بلند در قالب نثري مسجّع و موزون داشت و از قلمي شيوا و روان برخوردار بود.
ويژگيهاي اخلاقي
يكي از مؤمنين[2] ميگويد: حدود چهل سال قبل كه در شهرباني آن زمان در تهران مشغول خدمت بودم، يك شب هنگام گشت شبانه به شخصي برخورد كردم كه پس از كمي صحبت معلوم شد كه كليمي مذهب است. ايشان پس از اين كه فهميد بنده نهاوندي هستم، به تعريف و تمجيد از اهالي نهاوند پرداخت و گفت: عالم ديني شما حق بزرگي برگردن ما كليميها دارد. گفتم: چطور؟ گفت: من از كليميهاي مشهد هستم، چند سال پيش عدهاي از متعصبين ناآگاه هنگام برپايي يكي از مراسم مذهبي ما، نقشة برهم زدن مراسم را در نهاوند كشيده بودند، وقتي اين حمله در حال شكلگيري بود، ما چارهاي جز اين نديديم كه جريان را به اطلاع شيخ علي اكبر نهاوندي كه نفوذ و محبوبيت فراواني در بين مردم داشت، برسانيم. ايشان پس از اطلاع، سراسيمه خود را به محل رساند و پس از دعوت نمودن همگان به آرامش، سخنراني غرّايي دربارة مقام حضرت موسي ـ عليه السلام ـ و نحوة برخورد با اقليتها و اين كه يهوديان اين مراسم را به استناد كدام يك از آيات تورات به جاي ميآورند، ايراد نمود. كليميان چنان تحت تأثير كلمات و وسعت اطلاعات او قرار گرفتند، كه اشك از ديدگانشان جاري شد. برخي از آنان گفتند: گوئيا موسي ـ عليه السلام ـ زنده گشته و احكاممان را به ما تعليم ميدهد. آن عده از مسلمانان نيز از كار خود پشيمان شدند و متفرق گشتند.
سخت كوشي در راه تحصيل علم
آيت الله نهاوندي مينويسد: خواجه عبدالله انصاري در «نفحات الانس» ميگويد:
«من سيصد هزارحديث ياد دارم با هزار هزار اسناد. آنچه من در طلب حديث حضرت مصطفي ـ صلي الله عليه و آله ـ كشيم هرگز از احدي نكشيده، يك منزل از نيشابور تاديزباد باران ميآمد و من براي آن كه جزوههاي حديث خيس نشود در حال ركوع راه ميرفتم و آنها را در زير شكم نهاده بودم. شب در نور چراغ، حديث مينوشتم و فراغت نان خوردن را نداشتم، مادرم نان پاره و لقمه ميكرد و در دهان من مينهاد.
نظير حالت خواجه از براي خود حقير نيز اتفاق افتاد. در سال 1318 هـ . ق. كه از نجف اشرف بيرون آمده و به جانب بلاد عجم ميآمدم، آب طغيان نمود و سد كاظمين و بغداد را خراب نمود و از حدود بغداد تا حدود سراي خاكستري را آب گرفته بود. قُفّه[3] در ميان آب انداخته و
زوّار و عابرين را عبور ميدادند. حقير در ميان قفّه به پا ايستاده و مؤلفات فقه و اصول خود را در ساروقي[4] بسته و بالاي سرخود نگه
داشته بودم كه اگر فرضاً غرق شدم، اول خود غرق شوم بعد از آن نوبت به آن مؤلفات برسد و تا به حال كه اين مقام را تحرير مينمايم و مقارن ظهر روز يكشنبه بيست و يكم ماه شعبان المعظم سال 1341 هـ . ق. است، اگر مدعي شوم كه در منزل خود از بدو تحصيل تا حال غذايي با فراغت بال صرف ننموده، به جهت اشتغال به مطالعة كتب و نوشتجات، همانا ادعايي قريب به صدق نمودهام. از خداوند توفيق آن چه را دوست دارد و مورد رضايت اوست مسئلت دارم.[5]
وفات
وي عاقبت در روز سه شنبه نوزدهم ربيع الثاني سال 1369 هـ . ق در 91 سالگي چشم از جهان فروبست. با اعلام وفات اين بزرگ مرد از مأذنة مساجد و حرم رضوي، مردم دسته دسته به كوچهها و خيابانها ريختند و بدن مطهر اين عالم رباني را با اندوه و ماتم فراوان تشييع نمودند.
پيكر پاك ايشان در «دار السعادة»، درجوار مرقد مطهر امام رضا ـ عليه السلام ـ نزديك قبر شيخ مرتضي آشتياني، طرف پايين پاي مبارك حضرت رضا ـ عليه السلام ـ در صحن جديد، متصل به درب حرم مطهر به خاك سپرده شد.
آقاي مروّج كه از سرايندگان مادّه تاريخ در مشهد بود، در تاريخ رحلت ايشان سرودهاند:
آمده اندوه و سرافكند و پي تاريخ گفت: شد نهاوندي مقيم اندر درِ سلطان توس .
پي نوشتها:
[1] . معجم مؤلفي الشيعه، ص 422 و 423.
[2] . همان.
[3] . قفه: قايق، زورق.
[4] . ساروق، پارچة چهارگوش، سفره.
[5] . نهاوندي، شيخ علي اكبر، جنة العالية، ج 2، ص 53 ـ54، شماره 131.