وصیت نامه شهید اهل قلم مرتضی آوینی
وصیت نامه شهید مرتضی آوینی
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.
و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح، آباد شود.
و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند.
و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور برمیآید.
ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش".
بخشی از زندگی نامه شهید آوینی
شهيد سيد مرتضي آويني در شهريور سال 1326 در شهر ري متولد شد تحصيلات ابتدايي و متوسطه ي خود را در شهرهاي زنجان، کرمان و تهران به پايان رساند و سپس به عنوان دانشجوي معماري وارد دانشکده ي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران شد او از کودکي با هنر انس داشت؛ شعر ميسرود داستان و مقاله مينوشت و نقاشي ميکرد تحصيلات دانشگاهياش را نيز در رشته هایي به انجام رساند که به طبع هنري او سازگار بود ولي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي معماري را کنار گذاشت و به اقتضاي ضرورتهاي انقلاب به فيلمسازي پرداخت:
“حقير داراي فوق ليسانس معماري از دانشکدهي هنرهاي زيبا هستم اما کاري را که اکنون انجام ميدهم نبايد به تحصيلاتم مربوط دانست حقير هرچه آموخته ام از خارج دانشگاه است بنده با يقين کامل ميگويم که تخصص حقيقي در سايه ي تعهد اسلامي به دست مي آيد و لاغير قبل از انقلاب بنده فيلم نمي ساخته ام اگرچه با سينما آشنايي داشته ام. اشتغال اساسي حقير قبل از انقلاب در ادبيات بوده است… با شروع انقلاب تمام نوشتههاي خويش را - اعم از تراوشات فلسفي، داستانهاي کوتاه، اشعار و… - در چند گوني ريختم و سوزاندم و تصميم گرفتم که ديگر چيزي که “حديث نفس” باشد ننويسم و ديگر از “خودم” سخني به ميان نياورم… سعي کردم که “خودم” را از ميان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر اين تصميم وفادار مانده ام. البته آن چه که انسان مي نويسد هميشه تراوشات دروني خود اوست همه ي هنرها اين چنين هستند کسي هم که فيلم مي سازد اثر تراوشات دروني خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فاني کند، آنگاه اين خداست که در آثار او جلوه گر ميشود حقير اين چنين ادعايي ندارم ولي سعيم بر اين بوده است.”
شهيد آويني فيلمسازي را در اوايل پيروزي انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره ي غائله ي گنبد (مجموعهي شش روز در ترکمن صحرا)، سيل خوزستان و ظلم خونين (مجموعهي مستند خان گزيده ها) آغاز کرد “با شروع کار جهاد سازندگي در سال 58 به روستاها رفتيم که براي خدا بيل بزنيم بعدها ضرورتهاي موجود رفته رفته ما را به فيلمسازي کشاند… ما از ابتدا در گروه جهاد نيتمان اين بود که نسبت به همه ي وقايعي که براي انقلاب اسلام و نظام پيش ميآيد عکس العمل نشان بدهيم مثلاً سيل خوزستان که واقع شد، همان گروهي که بعدها مجموعه ي حقيقت را ساختيم به خوزستان رفتيم و يک گزارش مفصل تهيه کرديم آن گزارش در واقع جزو اولين کارهايمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ي خسرو و ناصر قشقايي پيش آمد و مابه فيروزآباد، آباده و مناطق درگيري رفتيم… وقتي فيروزآباد در محاصره بود، ما با مشکلات زيادي از خط محاصره گذشتيم و خودمان را به فيروزآباد رسانديم. در واقع اولين صحنه هاي جنگ را ما در آنجا، در جنگ با خوانين گرفتيم.
گروه جهاد اولين گروهي بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضاي گروه در همان روزهاي او جنگ در قصر شيرين اسير شدند و نفر سوم، در حالي که تير به شانه اش خورده بود، از حلقه ي محاصره گريخت. گروه بار ديگر تشکل يافت و در روزهاي محاصره ي خرمشهر براي تهيه ي فيلم وارد اين شهر شد:
“وقتي به خرمشهر رسيديم هنوز خونين شهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمي شد که اين حالت زياد پر دوام باشد، و زياد هم دوام نياورد ما به تهران بازگشتيم و شبانه روز پاي ميز کار کرديم تا اولين فيلم مستند جنگي درباره ي خرمشهر از تلويزيون پخش شد؛ فتح خون.”
مجموعه ي يازده قسمتي “حقيقت” کار بعدي گروه محسوب ميشد که يکي از هدفهاي آن ترسيم علل سقوط خرمشهر بود.
“يک هفتهاي نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جستوجوي “حقيقت” ماجرا به آبادان رفتيم که سخت در محاصره بود توليد مجموعه ي حقيقت اين گونه آغاز شد.”
کار گروه جهاد در جبهه ها ادامه يافت و با شروع عمليات والفجر هشت، شکل کاملاً منسجم و به هم پيوسته اي پيدا کرد آغاز تهيه ي مجموعه ي زيبا و ماندگار روايت فتح که بعد از اين عمليات تا پايان جنگ به طور منظم از تلويزيون پخش شد به همان ايام باز ميگردد. شهيد آويني دربارهي انگيزه ي گروه جهاد در ساختن اين مجموعه که نزديک به هفتاد برنامه است چنين ميگويد:
“انگيزش دروني هنرمنداني که در واحد تلويزيوني جهاد سازندگي جمع آمده بودند آنها را به جبهه هاي دفاع مقدس ميکشاندند وظايف و تعهدات اداري.
اولين شهيدي که داديم علي طالبي بود که در عمليات طريق القدس به شهادت رسيد و آخرينشان مهدي فلاحتپور است که همين امسال “1371″ در لبنان شهيد شد… و خوب، ديگر چيزي براي گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشدهايم و اگر باز جنگي پيش بيايد که پاي انقلاب اسلامي در ميان باشد، ما حاضريم. ميدانيد! زندهترين روزهاي زندگي يک “مرد” آن روزهايي است که در مبارزه ميگذراند و زندگي در تقابل با مرگ است که خودش را نشان ميدهد.
اواخر سال 1370 “موسسه ي فرهنگي روايت فتح” به فرمان مقام معظم رهبري تاسيس شد تا به کار فيلمسازي مستند و سينمايي دربارهي دفاع مقدس بپردازد و تهيه ي مجموعه ي روايت فتح را که بعد از پذيرش قطعنامه رها شده بود ادامه دهد. شهيد آويني و گروه فيلمبرداران روايت فتح سفر به مناطق جنگي را از سر گرفتند و طي مدتي کمتر از يک سال کار تهيه ي شش برنامه از مجموعهي ده قسمتي “شهري در آسمان” را به پايان رساندند ومقدمات تهيه ي مجموعه هاي ديگري را درباره ي آبادان، سوسنگرد، هويزه و فکه تدارک ديدند. شهري در آسمان که به واقعه ي محاصره، سقوط و باز پسگيري خرمشهر مي پرداخت در ماههاي آخر حيات زميني شهيد آويني از تلويزيون پخش شد، اما برنامه ي وي براي تکميل اين مجموعه و ساختن مجموعه هاي ديگر با شهادتش در روز جمعه بيسم فروردين 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.
شهيد آويني فعاليتهاي مطبوعاتي خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت در جبهه ها و تهيه ي فيلمهاي مستند دربارهي جنگ، با نگارش مقالاتي در ماهنامهي “اعتصام” ارگان انجمن اسلامي آغاز کرد اين مقالات طيف وسيعي از موضوعات سياسي، حکمي، اعتقادي و عبادي را در بر ميگرفت او طي يک مجموعه مقاله درباره ي “مباني حاکميت سياسي در اسلام” آرا و انديشه هاي رايج در مود دموکراسي، راي اکثريت، آزادي عقيده و برابري و مساوات را در نسبت با تفکر سياسي ماخوذ از وحي و نهج البلاغه و آراي سياسي حضرت امام(ره) مورد تجزيه و تحليل و نقد قرار داد. مقالاتي نيز در تبيين حکومت اسلامي و ولايت فقيه در ربط و نسبت با حکومت الهي حضرت رسول(ص) در مدينه و خلافت اميرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامي را با نهضت انبيا عليه مالسلم و جايگاه آن با جنگهاي صدر اسلام و قيام عاشوا و وجوه تمايز آن از جنگهايي که به خصوص در قرون اخير واقع شده اند و نيز برکات ظاهري و غيبي جنگ و ويژگي رزم آوران و بسيجيان، در زمره ي مطالبي بود که در “اعتصام” منتشر شد. در مضامين اعتقادي و عبادي نيز تحقيق و تفکر ميکرد و حاصل کار خويش را به صورت مقالاتي چون “اشک، چشمه ي تکامل". “تحقيقي در معني صلوات” و “حج، تمثيل سلوک جمعي بشر” به چاپ مي سپرد. در کنار نگارش اين قبيل مقالات، مجموعه مقالاتي نيز با عنوان کلي “تحقيقي مکتبي در باب توسعه و مباني تمدن غرب” براي ماهنامهي “جهاد"، ارگان جهاد سازندگي، نوشت “بهشت زميني"، “ميمون برهنه!"، “تمدن اسراف و تبذير"، “ديکتاتوري اقتصاد"، “از ديکتاتوري پول تا اقتصاد صلواتي"، “نظام آموزش و آرمان توسعه يافتگي"، “ترقي يا تکامل؟” و… از جمله مقالات آن مجموعه است. اين مقالات بعد از شهادت او با عنوان “توسه و مباني تمدن غرب” به چاپ رسيد اين دوره از کار نويسندگي شهيد تا سال 1365 ادامه يافت. مقارن با همين سالها شهيد آويني علاوه برکارگرداني و مونتاژ مجموعه ي “روايت فتح” نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابي گرفت با عنوان “گنجينه ي آسماني". او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب “فتح خون” (روايت محرم” را آغاز کرد و نه فصل از فصول دهگانهي آن را نوشت. اما در حالي که کار تحقيق در مورد وقايع روز عاشورا و شهادت بني هاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلايلي کار را ناتمام گذاشت.
او در سال 1367 يک ترم در مجتمع دانشگاهي هنر تدريس کرد، ولي چون مفاد مورد نظرش براي تدريس با طرح دانشگاه همخواني نداشت، از ادامه ي تدريس صرف نظر کرد. مجموعه ي مباحثي که براي تدريس فراهم شده بود، با بسط و شرح و تفسير بيشتر در مقالهاي بلند به نام “تاملاتي در ماهيت سينما” که در فصلنامه ي “فارابي” به چاپ رسيد و بعد در مقالاتي با عناوين “جذابي در سينما"، “آينه ي جادو"، “قاب تصوير و زبان سينما"و… که از فروردين سال 1368 در ماهنامه ي هنري “سوره” منتشر شد، تفصيل پيدا کرد. مجموعهي اين مقالات در کتاب “آينه ي جادو” که جلد اول از مجموعه ي مقالات و نقدهاي سينمايي اوست. جمع آوري و به چاپ سپرده شد.
سالهاي 1368 تا 1372 دوران اوج فعاليت مطبوعاتي شهيد آويني است. آثار او در طي اين دوره نيز موضوعات بسيار متنوعي را شامل مي شود. هرچند آشنايي با سينما در طول مدتي بيش از ده سال مستندسازي و تجارب او در زمينهي کارگرداني مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هرچيز به سينما بپردازد. ولي اين مسئله موجب بي اعتنايي او نسبت به ساير هنرها نشد. او در کنار تاليف مقالات تئوريک درباره ماهيت سينما و نقد سينماي ايران و جهان، مقالات متعددي در مورد حقيقت هنر، هنر و عرفان، هنر جديد اعم از رمان، نقاشي، گرافيک و تئاتر، هنر ديني و سنتي، هنر انقلاب و… تاليف کرد که در ماهنامه ي “سوره” به چاپ رسيد. طي همين دوران در خصوص مباني سياسي. اعتقادي نظام اسلامي و ولايت فقيه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهاني و تهاجم فرهنگي غرب، غرب زدگي و روشنفکري، تجدد و تحجر و موضوعات ديگر تفکر و تحقيق کرد و مقالاتي منتشر نمود.
مجموعه ي آثار شهيد آويني در اين دوره هم از حيث کميت، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شيوايي بيان اعجاب آور است. در حالي که سرچشمه ي اصلي تفکر او به قرآن، نهج البلاغه، کلمات معصومين عليهم السلام و آثار و گفتار حضرت امام(ره) باز ميگشت. با تفکر فلسفي غرب و آرا، و نظريات متفکران غربي نيز آشنايي داشت و با يقيني برآمده از نور حکمت، آنها را نقد و بررسي ميکرد. او شناخت مباني فلسفي و سير تاريخي فرهنگ و تمدن جديد را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگي ميدانست چرا که اين شناخت زمينهي خروج از عالم غربي و غرب زدهي کنوني را فراهم ميکند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهي مدد ميرساند. او بر اين باور بود که با وقوع انقلاب اسلامي و ظهور انسان کاملي چون امام خميني(ره) بشر وارد عهد تاريخي جديدي شده است که آن را “عصر توبه ي بشريت” ميناميد. عصري که به انقلاب جهاني امام عصر(عج) و ظهور “دولت پايدار حق” منتهي خواهد شد.
یک نکته جالب :
پانزده سال پیش خبر شهادت سید مرتضی آوینی منتشر شد. در آن روزهای تلخ بهار سال هفتاد و دو، در اکثر بزرگداشتهایی که برگزار شد، صحبت از زندگی کوتاه، اما دشوار آن مرد بود. در فیلم «مرتضی و ما» که کیومرث پوراحمد در همان ایام ساخت، دوستان و همکاران مرتضی آوینی از نحوه دشوار زیستن و تفکر و راه سخت او میگفتند. آنها درباره مرگ کسی صحبت میکردند که شهامت زندگی کردن را داشت، که از تجربه کردن نمیهراسید، که با پای خود به استقبال مرگ رفته بود تا به زندگیاش معنا ببخشد. در آن روزها، صحبت از کسی بود که از ابتدای جوانی، چیزی میخواست و تا آخر کار و تا پای جان برای رسیدن به آن تلاش کرد؛ این نوع زیستن، ساده نیست.
شهامت زندگی کردن، چیزی است که کمتر در مردمان این دوران دیده میشود. مرتضی آوینی شهامت زندگی کردن داشت، و این بارزترین خصلتاش بود. چه در جوانی که به دانشکده هنرهای زیبا میرفت و معماری میخواند و به مطالعه فرهنگ و فلسفه غرب مشغول بود، چه در دورانی که همه گذشتهاش را به کناری نهاد و تمام وجودش را صرف ساختن فیلمهای مستند جنگی کرد تا حقیقت را در جبهههای جنگ بیابد، و چه در سالهای بعد که دغدغههایش را در قالب مقالات نظری نوشت و منتشر کرد، در همه این دورههای به ظاهر متفاوت، آشکارترین خصوصیتش، شهامت در زندگی کردن بود. وقتی راهی را برمیگزید، تا پایان میرفت، بدون این که در میانههای راه سستی کند…
همین خصوصیتش باعث شد در آن چند سال واپسین که سردبیری مجله سوره را پذیرفته بود، روز به روز بر تعداد دشمنانش افزوده شود، و همه میدانند که در شرایطی که عقبنشینی، سادهترین و شاید عاقلانهترین راه بود، مرتضی آوینی با شهامت در مقابل فشار ویرانگر گردبادها ایستاد و خود را در معرض انواع تهمتها قرار داد و باز هم پا پس نکشید. همین نوع زندگی مردانه بود که باعث شد بزدلان روزگار، حتی مسلمان بودنش را هم مورد تردید قرار دهند.
در دورانی زندگی میکنیم که بارزترین صفتش بزدلی است و البته برای آن که خاطر خودمان را مکدر نکنیم، برای این صفت، مترادفهای دیگری دست و پا کردهایم. مرتضی آوینی در دوران حیات، دامن خود را به این بزدلی آلوده نکرد، اما پس از مرگش، و در گذر ایام، جمعی از بزدلان آن روزها به ستایشش مشغول شدهاند. آنها که در سالهای حیات مرتضی آوینی از راهی که او برگزیده بود میهراسیدند، و با انواع تهمتها و بدگوییها سعی در حذف او داشتند، پس از مرگش هم از روبهرو شدن با آثار و تفکرات او وحشت دارند؛ میترسند که در اثر مجاورت با تفکر او، ویران شوند. آنها که جرأت مردانه زندگی کردن را ندارند، تفکر آوینی را تا حد خود پایین آوردهاند و تصورات خودشان را به نام او مینویسند و بسط میدهند. وجوهی از زندگی و تفکرات او را که به اعتقادات خودشان شباهت دارد، جدا کردهاند و یک «شهید آوینی» مطلوب و شبیه به خودشان ساختهاند تا بتوانند با خیال آسوده به زندگیشان ادامه دهند، چرا که به حکم غریزه فهمیدهاند در جستوجوی حقیقت بودن، مانع از خواب خوش و زندگی آسان است. بزدلانه روبهرو شدن با مردی که خانه خود را در دامنه آتشفشان بنا کرده بود، اگرچه اتفاقی است از جنس این روزگار، عملی است بس ناجوانمردانه و حقیر. پانزده سال زمانی کوتاه برای از یاد نبردن، و زمانی کافی برای فراموش کردن است.
همیشه در زندگیتان موفق و پیروز و سربلند همچون شهیدان باشید .